اخبار داغ

گفتگوی جالب با عقاب آسمان کهگیلویه وبویراحمد

شهید ملک حسینی آقازاده گمنامی بود که اسماعیل زمان لقب گرفت/پرواز در آسمان وطن انسان عاشق می خواهد+تصاویر

شهید ملک حسینی آقازاده گمنامی بود که اسماعیل زمان لقب گرفت/پرواز در آسمان وطن انسان عاشق می خواهد+تصاویر
این عقاب تیز پرواز آسمان ایران، از خلبانان جان برکف ارتش جمهوری اسلامی ایران است که در مکتب شهید صیاد شیرازی تعلیم دیده و امروز در کنار پروازهای قهرمانانه و همت در تعلیم و آموزش پرواز به نسل امروز عقابهای ایران اسلامی ، رییس گروه معارف جنگ پایگاه چهارم هوانیروز ارتش است.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانابه نقل از بویرخبر،سرهنگ دوم خلبان بهمن ایمانی، استاد خلبان بالگرد هجومی214 بوده و از جوانان دلیر استان کهگیلویه و بویراحمد است.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, بویرخبر,

 این عقاب تیز پرواز آسمان ایران، از خلبانان جان برکف ارتش جمهوری اسلامی ایران است که در مکتب شهید صیاد شیرازی تعلیم دیده و امروز در کنار پروازهای قهرمانانه و همت در تعلیم و آموزش پرواز به نسل امروز عقابهای ایران اسلامی ،رییس گروه معارف جنگ پایگاه چهارم هوانیروز ارتش است.

,
, ,

این پایگاه خبری به  پاس زحمات بی دریغ و جهادی این خلبان سرافراز ایران اسلامی مصاحبه ای را با وی انجام داد که در ذیل مشروح آن را می خوانیم.

,

صبح زاگرس-اول از همه خودتان را بیشتر برای دوستداران این پایگاه معرفی کنید ؟

, صبح زاگرس, صبح زاگرس, -اول از همه خودتان را بیشتر برای دوستداران این پایگاه معرفی کنید ؟, -اول از همه خودتان را بیشتر برای دوستداران این پایگاه معرفی کنید ؟,

این جانب ، سرباز اسلام و ایران ، سرهنگ دوم خلبان بهمن ایمانی، استادخلبان هلی کوپتر هجومی 214هستم. از پدری قشقایی و مادری بویراحمدی زاده شدم و بزرگترین درس های زندگی ام را از روزهای زندگی در میان بزرگ مردان غیور این ایل های بزرگ و غیرتمند آموخته ام .

,

صبح زاگرس-از دوران کودکی خود بیشتر بگویید؟

, صبح زاگرس-از دوران کودکی خود بیشتر بگویید؟ , صبح زاگرس-از دوران کودکی خود بیشتر بگویید؟ , صبح زاگرس, صبح زاگرس, -, -,

کودکی من نیز مانند هر کودک دیگر باآرزوهایی بزرگ گذشت  که یکی از مهمترین  آرزوهای ان دوران من ،واقعیت امروز زندگی ام است .

,

آرزویم خدمت به میهنم در کسوت مقدس سربازی و لباس خلبانی ارتش کشورم بود

,

یادم هست  در سالهای جنگ تحمیلی، وقتی شهدای بزرگ و عزیز میهن بر دوش مردم قدرشناس شهرمان تشییع می شد ،در ذهن خود بازبان کودکانه ام با آن شهیدان عزیز سخن می گفتم و وقتی مردم خطاب به روح بزرگوار شهیدان شعار می دادند  (قسم به خون پاکت راهت ادامه دارد)  باتمام وجودم که از حس خشم و نفرت به دشمنان و احترام به خون شهیدان عزتمند کشورم لبریز می شد حس  می کردم که باید راه عزیزان ادامه پیدا کند.

,
, ,

و گاه  درتلوزیون صحنه هایی از  نبرد جانانه و ماندگار ابابیل های ارتش را می دیدم که چه باشکوه و قهرمانانه به انجام ماموریتهای مهم و حساس رفته اند  و پس از بمباران شجاعانه مواضع دشمن ،سالم به آشیانه رسیده اند ،   آرزو می کردم  که روزی من هم بتوانم جا پای جای  این قهرمانان تیز پرواز بگذارم  و گاه غبطه می خوردم به حال شیرودی ها و دوران ها و افسوس می خوردم که ای کاش من هم سن امروز را داشتم و می توانستم یک شیرودی باشم برای دفاع از کشورم .

,

صبح زاگرس-از چه چه سالی لباس مقدس سربازی را برتن کردید و سایه امن بالگردتان بر زمین نقش بست؟

, صبح زاگرس-از چه چه سالی لباس مقدس سربازی را برتن کردید و سایه امن بالگردتان بر زمین نقش بست؟, صبح زاگرس-از چه چه سالی لباس مقدس سربازی را برتن کردید و سایه امن بالگردتان بر زمین نقش بست؟, صبح زاگرس, صبح زاگرس, -, -,

همان طور که قبلا اشاره کردم شوق خدمت به میهنم در لباس مقدس سربازی و در کسوت خلبانی عرق و آرزویی بود که ازکودکی در بستر  روزهای حماسه  ودفاع مردان بزرگی چون شیرودی و دوران  و کشوری در من شکل گرفت و هروز بیش از پیش قوت می گرفت.باتوجه به همین عشق و علاقه به دفاع و کسب فرصت برای خلق حماسه و ادامه راه کسانی که الگوهای بزرگ زندگی من شده یودند،در سال1375بعداز اخذ دیپلم ریاضی ،دانشکده خلبانی و خدمت در ارتش جمهوری اسلامی ایران  را به عنوان افتخاری بر برگی از برگهای زندگی  ام نگاشتم وپر به عرصه آسمان میهنم  گشودم .

,

صبح زاگرس-از خاطرات خودتان از فرزند شهید آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی بگویید؟

, صبح زاگرس-از خاطرات خودتان از فرزند شهید آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی بگویید؟ , صبح زاگرس-از خاطرات خودتان از فرزند شهید آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی بگویید؟ , صبح زاگرس, صبح زاگرس, -, -,

گفتن از بززگانی چون شهید سید عبد الهادی ملک حسینی،شهید چمران و خلبان شیرودی خاطره نمیخواهد، بلکه خاطر می خواهد، دل و ذهن و اندیشه ای می خواهد که با  آنها و راه و منش آنها آشنا باشد،

,

از نظر من شهید ملک حسینی یک فرد نیست بلکه یک فرهنگ است . یک روش است ،برای جاودانه شدن پس از جان دادن .

,

به عنوان یک مخاطب باید به این نگریست که  چگونه مرغ جان این جوان 26 ساله در گمنامی پرواز می کند و به فیض شهادت نائل می شود . مردم و حتی  همرزمان آن شهید پس از سالها می فهمند که همرزمشان  فرزند آیت الله بزرگ و جلیل القدر واز خانواده ای مهم و شناخته شده است . آقا زاده ایی که در گمنامی ،تبدیل به یک روش و یک تاریخ می شود و عظمت جاوید می یابد.در مورد این شهید ناگفته های زیادی وجود دارد که بیشتر دانستن از آنها منجر به شناخت بیشتر از ابعاد شخصیتی این شهید بزرگوار می شو د.این حیف است که در وصف او، پشت پا زدن به مسائل دنیوی را به زبان آوریم . بلکه باید بگوییم این شهید عزیز نخواست این دنیوی ها را ببیند .

,

شهید  گرانقدر ملک حسینی فارغ التحصیل رشته اقتصاد بین الملل از  تهران بود، درحالیکه می توانست سنگرهای مختلفی رابرای خدمت و زندگی برگزیند ، در سال59،قهرمانانه به عنوان فرد خوشنام و گمنام در قامت یک رزمنده وارد جبهه های غرب ایران و میدان نبرد بازی دراز شد.در مدح جبهه بازی دراز باید چنین گفت  که : بازی دراز کربلایی بود که شهید خلبان شیرودی ،از شهدای قهرمان و به نام ان سرزمین است.

,

, ,

شهید عبدالهادی ملک حسینی معروف و خوشنام  بود و گمنام. معروف بود از آن جهت که یک فرمانده باهوش و شجاع و مدبر بود و البته یک معلم اخلاق و گمنام از آن جهت که حتی از پس گذشت سالها از شهادتش کسی از همرزمانش نمی دانست که او یک آیت الله زاده است .

,

در جبهه که بیشتر نیروهای مردمی،با سلاحهای سبک به نبرد می پرداختند ،این فرمانده هوشیار و معلم اخلاق به طراحی آتش های سنگین و منحنی زن تبحر داشته و طراحی و هدایت آتش های منحنی را شخصا به عهده داشت .

,

شهیدملک حسینی در وقت سربازی در تیپ تکاور 55هوابرد ارتش در شیراز برای سربازی معرفی میشود، در اوج آموزشهای نظامی با خبر می شود که عملیات سختی در بازی دراز در حال وقوع است و ایشان  بی درنگ آموزش های سربازی را رها می کند و برای مبارزه به بازی دراز می رود و وقتی  بعد از فداکارهای زیاد در بازی درازبه مرکز آموزش پیاده باز می گردد در پاسخ مکتوب به فرماندهان که علت غیبتش را جویا می شوند پاسخ می دهد "بازی دراز عملیات بود و من طاقت ایستادن نداشتم "

,

شهید ملک حسینی بعد از پایان آموزش به علت توانمندی های ویژه به درجه افسری نایل می شود وبه تیپ 23 نوهد و یا همان کلاه سبزهای ارتش معرفی می شود و بدون حتی یک روز مرخصی و فوت وقت ،ماموریت دریافت می کند ودرآبادان حضور می یابد ودر یک پروسه  دو سه روزه شناسایی به محور پاسگاه زید می رود و فرماندهی منطقه را برعهده می گیرد . حتی در این موقعیت  هم کسی نمی دانست که این فرمانده اخلاق که بی هیچ نام ونشان و ادعایی در خط مقدم نبرد دلاوری می کند ،فرزند کیست ،بنابر اسناد موجود ایشان در برگه معرفی نامه پرونده خود در مورد شغل شریف پدرشان نوشته اند:شغل رسمی ندارد و مدرس حوزه است.این اوج بزرگی و ساده زیستی یک آقا زاده قهرمان و شریفی است که جز به خدمت بی منت و ایثار در سکوت نمی اندیشد.

,

, ,

پس از ماه ها ایفای نقش و فرماندهی منطقه،درمرداد ماه سال61،در ماه مبارک رمضان،بازبان روزه درگرمای طاقت فرسای تابستان در خاک تفتیده جنوب ،در عملیات رمضان در خط مقدم جبهه های نبرد، فرمانده دلاور ارتش ،، فرزندبرومند حضرت  آیت الله ملک حسینی و خواهر زاده حضرت آیت الله حائری شیرازی بعد از نماز ظهر در گمنامی شربت شهادت را می نوشد. تا شهادت در مظلومیت را به درسهای بزرگ زندگی خود بیفزایید .

,

اوج ایثار این پدر وپسر در انجاست که آیت الله ملک حسینی در رثای فرزند شهیدش می گوید،فرزندم را در گمنامی به خاک بسپارید وخطاب به فرزند شهیدش نامه ای می نویسد که مطلع آن چنین است :

,

قرت العین من آن میوه دل یادش باد //که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد.

, قرت العین من آن میوه دل یادش باد //که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد., قرت العین من آن میوه دل یادش باد //که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد.,

حضرت آیت الله ملک حسینی فرموده بودند این همه فرزندان مردم رفته اند و برای این مرزوبوم شهید شده اند فرزند من هم یکی از آنهاست چه فرقی دارد .

,

واین است اوج ابراهیم وار زیستن و اسماعیل را به قربانگاه عشق بردن.

, واین است اوج ابراهیم وار زیستن و اسماعیل را به قربانگاه عشق بردن.,

من به عنوان یک افسر ارتش و یک فرزند از فرزندان این خطه قهرمان خیز بویر احمد ،نمی دانستم که فرزند آیت الله ملک حسینی یک فرمانده ارتش است که در گمنامی زیسته ،ودر گمنامی جنگیده ودرگمنامی شهید شده است تا اینکه در مراسم تشییع بزرگ و باشکوه آیت الله ملک حسینی عکس این شهید گرانقدر را دیدم ودر باره اش پرسیدم .درجواب شنیدم که ایشان فرزند آیت الله ملک حسینی است که به عنوان یک فرمانده قهرمان ارتش جمهوری اسلامی ایران ،بی نشان و بی نام ،افتخارها آفریده و خود، افتخار بازماندگانش شده است .

,

 باید گفت امروز من و ما هستیم و این مملکت است  که نیازمند شناختن  این شهیدان است .باید این فرهنگها رابشناسیم که چگونه این انسان پاک و شریف، اسماعیل مکتب پدر می شود وبه قربانگاه عشق می رود .

,

سیره و روش این شهید پر از درس های بزرگ و بی بدیل است .روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

,

صبح زاگرس-در اوایل مصاحبه به افتخار شاگردی در مکتب شهید سپهبد صیاد شیرزای اشاره  کردید بیشتر از این شهید بزرگوار برای ما بگوئید؟

, صبح زاگرس-در اوایل مصاحبه به افتخار شاگردی در مکتب شهید سپهبد صیاد شیرزای اشاره  کردید بیشتر از این شهید بزرگوار برای ما بگوئید؟, صبح زاگرس-در اوایل مصاحبه به افتخار شاگردی در مکتب شهید سپهبد صیاد شیرزای اشاره  کردید بیشتر از این شهید بزرگوار برای ما بگوئید؟, صبح زاگرس-, صبح زاگرس-, صبح زاگرس, صبح زاگرس, -, -,

 فرصتی مغتنمی برای ما بود که در دوران دانشجویی هر سه شنبه  در کلاس درس  شهید بزرگوار شهید صیاد شیرازی حضور یافته واز محضر این استاد عشق و دلدادگی ،توشه برچینیم .

,

من از طرف خودم فقط می توانم بخشی از بزرگی های این شهید والامقام را ببینم و وصف کنم .

,

, ,

نگاه عمیقی که من از این شهید پیدا کردم این  است که شهید صیاد شیرازی کوه عظیم توانمندی ها و لیاقت ها و داشته های جنگ بود و  ذره ای را برای خودش نخواست و همه آن را به ایران اسلامی تقدیم کرد.

,

در وصف شهید صیاد می توانم این یک جمله را بگویم که  صیاد برای اسلام و ایران زندگی کرد و برای ایران اسلامی جنگید وبرای ایران اسلامی جان داد.

,

شهید صیاد شیرازی ،معارف نبردها وحماسه های دفاع مقدس را در قالب هیئت معارف جنگ گردآوری نموده و به نسل جدید آموزش می داد . من در همین کلاس ها صیاد دلها را بیشتر شناختم و از وی درس ها آموختم .

, شهید صیاد شیرازی ،معارف نبردها وحماسه های دفاع مقدس را در قالب هیئت معارف جنگ گردآوری نموده و به نسل جدید آموزش می داد . من در همین کلاس ها صیاد دلها را بیشتر شناختم و از وی درس ها آموختم .,

من از شهیدصیاد شیرازی آموختم ،ابزار و امکانات نبرد تنها بخشی از قدرت نبرد محسوب میشود و بخش بزرگتر و مهمتر قدرت در قلب وذهن مردی است که باید پا به عرصه نبرد بگذارد و ان قدرت ایمان و اراده و عشق است .

,

, ,

قدرت جان باختن .

,

قدرت شهید شدن و جاودانه شدن .

,

صبح زاگرس-چند سال است که پرواز می کنید؟

, صبح زاگرس-چند سال است که پرواز می کنید؟ , صبح زاگرس-چند سال است که پرواز می کنید؟ , صبح زاگرس-, صبح زاگرس-, صبح زاگرس, صبح زاگرس, -, -,

بیش از 20 سال است که پرواز می کنم و اقصی نقاط میهن عزیزم ایران، با آن آسمان زیبایش را دیده ام و در خاطراتم به خاطر نگاشته ام .

,

من هرگاه به دوستان نزدیکم  شهید خلبان پیمان فرهنگ از ایل قشقایی و شهید خلبان حمید رحیمی فر از بویر احمد ، فکر می کنم که چه قهرمانانه برای امنیت ایران جان شیرین خویش را فدا کرد به آنها و جاودانگی شان غبطه می خورم 

,

صبح زاگرس-آیا آرزوی شهادت داشته اید؟

, صبح زاگرس-آیا آرزوی شهادت داشته اید؟ , صبح زاگرس-آیا آرزوی شهادت داشته اید؟ , صبح زاگرس-, صبح زاگرس-, صبح زاگرس, صبح زاگرس, -, -,

در مفهوم شهادت باید گفت ، شهادت یک رفتن عاشقانه هدفمند است، در نبرد، باید تلاش کنی تا زنده بمانی و در دفاع از دین و سرزمینت موثر واقع بشوی و از خدای خودت بخواهی تا اخرین لحظه ی نیاز به وجودت، زنده بمانی تا دفاع کنی و آن گاه که ماندگاری عزت دین و ازادی سرزمین  در گرو جان دادن است ،با عزت وآزادگی و سربلندی، در آن لحظه که لیاقت می خواهد،عاشقانه جان بدهی و پرواز کنی و جاودانه شوی.

,

, ,

حس می کنم عاشقم؛به دینم و میهنم عشق می ورزم و بارها شده است که در اوج هزاران پایی ،در حالیکه با خدایم حرف میزنم ،اشک هایم را تقدیم خاک کشورم کرده ام.بدیهی است در روز مصاف جرعه عشق را سر خواهم کشید و قطرات خونم را مثل اشک هایم تقدیم ایران اسلامی خواهم کرد .

, حس می کنم عاشقم, حس می کنم عاشقم,

صبح زاگرس-از پروازها بگویید، کدام صحنه ها بیشتر در ذهن شما جاری  است؟

, صبح زاگرس-از پروازها بگویید، کدام صحنه ها بیشتر در ذهن شما جاری  است؟ , صبح زاگرس-از پروازها بگویید، کدام صحنه ها بیشتر در ذهن شما جاری  است؟ , صبح زاگرس-, صبح زاگرس-, صبح زاگرس, صبح زاگرس, -, -,

در زلزله بم در حالی که دهها فروند هلی کوپر ارتش برای کمک و یاری به مردم مصیبت  دیده بم  به این شهر پرواز کرده بودند، من نیز جزءنخستین  خلبانانی بودم که به سمت بم پرواز کردم و افتخار کمک به هموطنان عزیزم  را به خاطرات پروازی ام افزودم. گرچه به یاد آوردن صحنه های دلخراشی که از مصیبت های هموطنانم در بم دیدم برایم آزار دهنده و ناراحت کننده است اما گاهی در لحظه پرواز در اوج آسمان به یاد دعاهای مردم بی پناه بم می افتم و به عنوان داشته های خود از آنها یاد می کنم .

,

, ,

همچنین به یاد دارم  که در زلزله زرند با وجود طوفان و سیل و بارندگی شدید و در شرایط سخت جوی، با دوستانم پرواز کردیم تا همراه مردم میهن عزیزمان  باشیم.

,

افتخار من وهم پروازانم این است که امروز ودر شرایط امنیت و آزادی کشورمان ،هر کجا که نیاز به خدمت به مردم و همیاری و همدلی با هموطنانمان در شرایط سخت و بحرانی دیده شده است ،در خط مقدم بوده ایم و صدای غرش پرنده آهنین مان، امید بخش و آرامش دهنده هموطنامان است .اینها اندوخته های عاشقی یک خلبان است

,

مهمترین داشته های یک خلبان عشق است. اگر عشق نباشد هرگز نمیشود پرواز کرد.

,

 

,

ادامه دارد.....

,

 

,

انتهای پیام/ر

]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه