میتوان از اینکه "به وقت شام" به وقت تهران نبود، خدا را شکر کرد و با همین جمله کارگردان این فیلم ارزشهای مدافعان حرم را دریافت.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بلاغ، فضای سینما ظرفیتهای متفاوتی دارد که بسیاری از متخصصین دنیای جادو، آن را کمنظیرترین عرصه برای تبلیغات، فرهنگسازی، رویش یک تفکر و انتقال مفاهیم مورد نظر به آحاد جامعه میدانند.
از همینرو فیلمسازان متعهدی در انقلاب اسلامی وجود دارند که با درک این ظرفیت و موقعیت فعلی جامعه، آثار کمنظیر و تاثیرگذاری را تولید میکنند تا در وا مصیبتای کمرونقی سینمای امروز ایران، که دلیل اصلیش آثار غیر متعهد یا غیر ارزشی با شاخصههای حرفهای است، حاتمیکیاها هم هنوز وجود دارند که از تکاپوی حقیقی نیفتد.
ابراهیم حاتمیکیا، فیلمسازی به گفته خودش وابسته و البته دغدغهمند نظام است، او به خوبی میتواند از دل حادثه یک قصه را روایت کند چنان که هم آن حادثه و هم آن قصه هر دو بر مخاطب اثر بگذارند.
این روزها هم "به وقت شام" حاتمیکیا اثری پر جاذبه است که هم حادثه دارد و هم قصه، در این فیلم هم مانند دیگر فیلمهای حاتمی کیا افراد بر سر اختلاف عقیدهشان در جدال هستند.
"به وقت شام" نیمنگاهی از وحشیگریهای داعش و مظلومیت مدافعان حرم است که با یک داستان روایت میشود، روایت داستان پدر و پسری خلبان که فیلم با اختلاف این دو شروع میشود.
"حاج یونس" که سالهای جوانیاش در جبهه جنگ با عراق و سالهای هم در کشورهای لبنان، بوسنی و عراق درگیر جنگ بود و"علی" که گلایه دارد از اینکه فرزند جنگ است و سالها دور از پدر بزرگ شد، تنها دغدغهاش این بوده که در کنار پدر باشد و برای همین خلبان میشود تا این خلاء را پر کند، از طرفی خانواده برایش مهم است، یک جایی از پدرِ فرماندهاش مرخصی میگیرد تا در کنار همسر باردار خود باشد اما نمیتواند و میماند تا ماموریت خود را به اتمام برساند.
"به وقت شام" از نظر فنی در سطح بالای سینمای ایران قرار داردو از جلوههای ویژه تا موسیقی متن، حس هیجان، غافلگیری، خشم، نفرت و غرور را در لحظههای مختلف به خوبی به مخاطب القا می کند.
از تاثیرگذارترین سکانسهای فیلم، سکانسهایی است که پدر و پسر در کنار هم قرار میگیرند، گلههای پسر از پدر و همچنین سکانس عبور هواپیما از آتش با فریاد "یاعلی" خلبان، نمایش نماز خواندن اسرای داعشی و تفاوت آن با نماز خواندن خلبان است، همچنین صلابت کلام "حاج یونس" در برخورد و صحبت با مفتی داعشی و تروریستها بینظیر بود.
در کنار تمام صحنههای تاثیرگذار مشکل اصلی فیلم اما فیلمنامه و شخصیتپردازی آن است، از شخصیت "علی" و "حاج یونس" تا شخصیتهای نیروهای داعش چون آنچه مخاطب حس میکند این است که فیلم بیشتر به اتفاق میپردازد تا شخصیتها و البته از نگاه برخی منتقدین هم ممکن است سوژه کلی که محتوای فیلم بر اساس آن چیده شده بر اثر قالب افتاده باشد که این هم شاید و شاید با تعمدی باشد که کارگردان در کنار هدف اصلیاش از ساخت فیلم آن را به جان خریده است.
در فیلمهای دیگر حاتمیکیا عقیده و تفکر شخصیت آنها را قهرمان میساخت اما در این فیلم "علی" قهرمان نیست، بلکه کارهایی که میکند کارهای قهرمانانه است.
در ضلعی دیگر "علی" فیلم تا پایان تردید دارد، برای او حتی جنگ سوریه آنقدر اهمیت ندارد و خودش این را بیان میکند و تردید او تا پایان همراهش است تا در سکانس پایانی که میخواهد همه را نجات دهد و همه چیز برای او مهم میشود، ما این سیر تحول را در فیلم نمیبینیم به همین دلیل شاید تصمیماتی که میگیرد و کارهایی که میکند چه در ابتدا و چه در انتهای فیلم بدون منطق بهنظر برسد.
"حاج یونس" فیلم که بیشتر سالهای عمرش را در جنگ گذرانده میطلبد محکمتر از اینها باشد، این نقش نیازمند دیالوگهای قویتر بوده و بازی بهتری از هادی حجازیفر طلبیده میشد؛ البته مشکل اصلی شاید در انتخاب بازیگر باشد، اینکه بتوانیم باور کنیم هادی حجازیفر و بابک حمیدیان نقش پدر و پسر را بازی کنند کمی سخت است.
فیلم در عین این که خوش ساخت است اما میتوانست از نظر محتوا بهتر از اینها باشد و خیلی بیشتر به عقیده و دغدغه مدافعان حرم نزدیک شود با فکرتر و عمیقتر، چرا که این فیلم روایتگر واقعیتی است به نام داعش که مخاطب جهانی دارد بنابراین باید به زبان جهانی نزدیک شد.
"به وقت شام" از نظر ساخت و فنی در سطح جهانی قرار دارد، اما از لحاظ محتوا نوشته شده و فکری که بتواند واقعیت بیشتر و بهتری از داعش را عیان کند، نه!
این فیلم میتوانست به جهان نشان بدهد که نیروهای ایرانیها نه تنها عامل و مسبب این جنگ نیستند بلکه چه اهدافی را در آن دنبال میکنند، البته گویا حاتمیکیا سعی کرده با شناساندن داعش ارزش مدافعان حرم را نشان دهد، نه با شناساندن خودِ مدافعان حرم اما بسیار با ملاحظه داعش را به تصویر کشیده است یک داعش سطحی.
در واقع او دورنمایی از داعش و مدافعین حرم ارائه داده است، هیجان و ترس مخاطب بیشتر از جلوههای ویژه بود تا ترس از واقعیت داعش.
با همه اینها "به وقت شام" یک فیلم سینمایی نیست، یک حقیقت است، حقیقتی از رشادتهای مردانمان در برابر وحشیگریهای داعش.
بعد از دیدن این فیلم میتوان بغض کرد، گریه کرد و البته افتخار کرد کشورمان در دامان خود فرزندانی را پرورانده که در کیلومترها دورتر از وطن با دشمنانمان میجنگند و ما در آرامش مینشینیم و فیلم "به وقت شام" را میبینیم.
میتوان از اینکه "به وقت شام" به وقت تهران نبود، خدا را شکر کرد و با همین جمله کارگردان این فیلم ارزشهای مدافعان حرم را دریافت.
ارسال دیدگاه