سرمقاله روزنامه های امروز کشور؛
روز قدس کابوس اختاپوس/گمشده مجلس دهم
نگاهی به سرمقاله روزنامه های کثیرالانتشار و چاشنی که هر کدام از رسانه های مکتوب به محتوای امروز نشریات اضافه کردند.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,,

, نه از روى ستم است. شکرگزارت را پاداش نیک دهى و ستایشگرت را جزاى خیر. درِ بخشایش به روى بندگانت گشوده اى و آن را توبه نامیدهاى و گفتهاى توبه کنید، توبهاى از روى اخلاص که پروردگارتان، گناهانتان را محو کند. تو خدایی هستى که در معامله با بندگانت، همواره به سود آنان مىافزایى. ما را به دین برگزیده و آیین پسندیده و شریعت آسانت هدایت کردى و دیدگانمان را بینا ساختى که به تو تقرب جوییم و به مقام کرامتت برسیم. خدایا با رمضان، ما را افضل امتها نمودی و از میان پیروان آیینهای دیگر برگزیدى. ماه رمضان در میان ما بس ستوده زیست و ما را همنشین و یارى نیکو بود و گرانبهاترین سودها را به ما ارزانى داشت، اما چون زمانش به سر رسید و مدتش پایان یافت، آهنگ رحیل کرد.(1)
و زینالعابدین بگوید و ما زمزمه کنیم و از دیده اشک حسرت بریزیم. بر فرصتی که از دست میدهیم و از غفلتی که گرفتارمان کرده و از روزمرگی که از راهمان به در برده و از نفسی که ما را از نفس انداخته و زمام امور از دستمان گرفته. بر خوان گستردهای نشستهایم که نانش نور است و آبش عافیت و هوایش خوشایند جان و همساز
با فطرت. به بیداریاش جایزه میدهند و به خوابش پاداش. میهمانانش نور میخورند و نور میآشامند و نور میبینند و نور میگویند و نور میشنوند و نور میافشانند و نگاهشان را اکرام و اطعام و انعام و اجلال
صاحب سفره، خیره کرده است. طعم غذایش بهشتی و قوتش
قوت قلب است و قدرت عقل و قیم ایمان. آنکه فرموده اندرون از طعام
خالی دار تا در او نور معرفت بینی، منظورش به مناسک رمضان گره خورده بود و تجربه امساک چشیده بود که چنین کشف و شهود کرده وگرنه
هر گرسنگی که چراغ دل نمیافروزد و زلف معرفت شانه نمیکند.
عجب از آدمی که دوران کودکیِ به سر نیامده را به امید بزرگی به سر میبرد و در بزرگی برای کودکی دلتنگی میکند. آنقدر وقت خود صرف فراهم کردن مقدمات زندگی میکند که وقتی برای زندگی کردن نمیماند که بیابد. سلامتیاش را صرف کسب مال میکند و بعد از آن مالش را صرف بازیابی سلامتیاش میکند. امروزهای خود را برای فرداهای آیندهای که او را به مرگ میرساند قربانی میکند و از عاقبت دیگران عبرت نمیگیرد. خبر را اشتباه شنیده. چنان برای دنیا
تقلا میکند که گویی مرگی در پیش ندارد و چنان از آخرتش غافل است که گویی زندگی جاوید دارد و این تازه خوب ماجراست. در کنار حلالش به حرام دست مییازد و برای حرامش رندی میکند و... و نمیداند که
مال دنیا، مال دنیاست نه آدمی. و در دنیایی که از حلالش سؤال میکنند و در حرامش عِقاب، باید به خدا پناه برد و چون کودکان در بازار،
دست انبیاء و امامان، محکمتر فشرد.
ماه رمضان نقطه سرِ خطی است که خدا با آن به ما فرصت دوباره نوشتن داده است تا از نو شروع کنیم و از نو زندگی کنیم. میهمانمان کرده و از سر تا به پایمان را غرق در نعمت و برکت و رحمت و مغفرت کرده است. از سرِ صفا و بندهنوازی، خود را صاحب روزه ما دانسته و خود مزدش را به جیبمان میگذارد. دعایمان مستجاب و توبهمان قبول و عذرمان پذیرفتنی است. خداست و بخشودن بندهاش را دوست دارد. اگرچه از اعماق قلب و ارتعاشات فکر و احوال درونمان آگاه است ولی
با این وجود گویی گوش به دهانمان رسانده و خوب به حرفهایمان
گوش میدهد تا به او چه میگوییم و از او چه میخواهیم. خداست و شنیدن و بخشیدن را دوست دارد. شیطان را برای راحتی ما به زنجیر کشیده ولی نفس را به خودمان سپرده تا خود را در مبارزه با او قوی کنیم و لذت پیروزی بچشیم. خداست و پیروزی بندهاش را دوست دارد.
با تمرین بندگی است که میشود زندگی را از نو آغازید. بندهای که رمضان از سر گذرانده و در مبارزه با نفس پیروز گشته و به خودباوری رسیده میتواند جهان آرمانیاش را بسازد. جهانی که مناسباتش
بر مبنای بندگی و خدمت است و ارزش بشر بر آدم بودن. مستکبر و مستضعف ندارد. مردمانش نه ظلم میکنند و نه ظلم میپذیرند. جنگل منظم نیست، مزرعهای است با شکوه و پرتلاش و پرنشاط، که به امید بازار قیامت و زندگی جاوید آخرت، استعدادهای انسانی را میرویاند و خرمن زیاد میکند. کوثری نه تکاثری.
انقلاب اسلامی، فریادگر همین زندگی آرمانی است که نهایت
آمال انبیاء و اولیای خدا بوده و سخنش همان است که موسای کلیم به فرعون گفت: أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ الله إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمین(2)و با این دعوت، تحدی کرد و مردم ستمدیده و پهلوی زده ایران را آزاد کرد، همانگونه که قیام موسی به نجات بنی اسرائیل از دست فرعون انجامید و امورشان را به دستشان داد. جمهوری اسلامی که امروزه در جهان به آزادگی و استقامت و پیروزی شهره است « با احساس قدرت و عزتی که با انقلاب اسلامی در کشور و مردم نهادینه کرد و با تکیه بر ظرفیّت بسیار بالایی که دارد و تجربیاتی که قضایای گوناگون حاکی از آنهاست در یک مبارزه عظیم با جبهه ظلم و استکبار است»(3) و این مبارزه یک دعوای بیهدف نیست، منشأ رشد و تکثیر قدرت و شکوفایی استعدادها و تولید اعتماد به نفسی است که دشمنان و بدخواهان، بعد از ناتوانی و ناامیدی از جنگ سخت نظامی، دائماً درصدد از بین بردن آن هستند.
تلاش برای تحدید قدرت علمی و تکنولوژیک ایران با امثال برجام، تهدید فرهنگ ایرانیان با سند 2030، تحمیل اسناد الزامآور اقتصادی نظیر پالرمو، FATF و هزاران تلاش دیگر که توسط نفوذیها و غربزدهها انجام شده و میشود هدفی جز جلوگیری از شتاب شدید و رشد سریع و جهش خیرهکننده جمهوری اسلامی ندارد. کشوری که روزی مرتع سران و مستشاران غربی بود و حاکمانش برده فراعنه و مرعوب غرب بودند امروز صدای صلوات سربازانش پشت دیوار اسرائیل به گوش میرسد و کشتی ملکه را در گوشه خلیجفارس قفل میزنند و گلوبال آمریکایی را میاندازند و عینالاسد را گور دسته جمعی تفنگداران کدخدا میکند و با ماهواره پشت دیوارهای کاخ سفید و دیمونا را میبیند، ما با هزینهای اندک و باورنکردنی به فضا رسیدیم ولی گاو شیرده و سوگلی کدخدا با 500 میلیارد دلار هنوز به صنعا نرسیده است و در زمانیکه «دکتر ترامپ» مضحکه جهان شده، در حیاط خلوت آمریکا محصولات معامله میکنیم و این برای شیطان پذیرفتنی نیست.
ملت ایران به فضل خدا در گام دوم انقلابشان به غیر از عبور از غرب، عبور از افکار پوسیده غربزده و نفوذیها را هم شروع کرده است. به جای خام فروشی و سرمایهسوزی، محصول میفروشد؛ به جای بازی بردبرد با دشمنان، به صورت جدی به دنبال معامله واقعی با خریداران است؛ به جای اعتماد به امضای دشمنِ دروغگو، با اعتماد به نفس کارِخود میکند؛ به جای نقد دادن و خریدنِ «تقریباً هیچ»، طلا میگیرد و محصول میفروشد؛ به جای ذلت اینستکس و نفت در برابر دارو و غذا، بنزین در ازای طلا میدهد و در برابر دشمنان، مقتدر است نه منفعل؛ به جای وعدههای محرمانه، در پهنه دریا و با پرچم افراشته معامله میکند و... و اگرچه فرمودند «انفعال و انحراف دو آسیب محیطهای جوان از جمله دانشگاه است»(4) ولی در میان مسئولین نیز آفتی است که باید با خودسازی و تقویت مبانی معرفتی برطرف شود و با شروع
چله دوم انقلاب از این مدیران نیز باید فاصله گرفته شود و به دنبال دولت و مجلس انقلابی و با نشاط بود.
در این چهل سال نهال انقلاب، بیش از صدها سال رشد کرده و امروز تناور شده و شاخ و برگش در بلاد اسلامی گسترده گشته است. امروزه صدور انقلاب اسلامی از کنترل دشمنان خارج شده و آزادگان و جوانمردان جهان، راه خود را یافتهاند که رژیم کودککش صهیون در آستانه روز قدس به هول و هراس افتاده و اختاپوس، کابوس مرگ میبیند. اگر زمانی آمریکا کدخدا بود و اسرائیل برای اعراب منطقه مسئله بود، امروز دست سپاه در یقه این کدخدا گره خورده و ازاله اسرائیل دیگر شهاب3 و فجر و عماد و حتی استراتژی سطل آب هم نمیخواهد، گوش اسرائیل در دست حزبالله لبنان پیچ خورده و کمی تقلایش، مرگش را از آن وعده 25 ساله که چند سال پیش داده شد، دودهه جلوتر میاندازد و تا ابد جهان از لوث کوئید 1948 صهیونی نجات مییابد و پیکر جهان، زندگی بدون سرطان صهیونی را تجربه خواهد نمود. إنشاءالله.
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,

, شهادت او به دستور شخص رئیسجمهور امریکا به عنوان بزرگترین حامی رژیم صهیونیستی و طراح سناریوی ظالمانه معامله قرن یا جنایت بزرگ قرن علیه فلسطین، حاصل کینهجویی و تصور جنونآمیز و عصبی سران کاخ سفید، نوعی خوشخدمتی به صهیونیستها و پوشاندن شکستهایی بود که با سرنوشت فلسطین و قدس شریف نیز مرتبط میباشد. شکستهایی که از نگاه سران کاخ سفید و دوستان صهیونیست آنها، حاصل مقاومت و مجاهدتهایی است که شهید سلیمانی با ایفای نقش محوری و برجسته آنها را رقم زده و اضطراب و استیصال را بر صهیونیستها و اربابان امریکایی آنها تحمیل کرده است. شکستهایی که ریشه در واقعیتهای زیر دارد:
۱- حفظ و تقویت سازمانهای جهادی در لبنان و فلسطین که علمدار مبارزه اسلامی علیه اشغالگری و تجاوز رژیم صهیونیستی بوده و الهامبخش مقاومت اسلامی در منطقه به حساب میآیند. بیتردید تداوم و توسعه حزبالله لبنان و حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و انصارالله در یمن به مدیریت و تدابیر شهید سلیمانی وامدار است و قدرتیابی و استحکام این سازمانها کابوس رژیم صهیونیستی به حساب میآیند.
۲- فرسایش، تقلیل و تحلیل قدرت تهاجمی و هیمنه نظامی رژیم صهیونیستی با تحمل شکستهای پیاپی در لبنان و غزه و واداشتن ارتش تروریستی و جنایتپیشه صهیونیستها به انفعال و فرو رفتن در لاک دفاعی و بالاتر از آن اجبار رژیم صهیونیستی به عقبنشینی از ایده از نیل تا فرات انجامیده که کشیدن دیوارهای امنیتی نماد افول قدرت تهاجمی صهیونیستها و پذیرش شرایط تدافعی و انفعال میباشد.
۳- برملا شدن چهره نفاق برخی دولتهای سازشکار و کاسبکار منطقهای در موضوع فلسطین که همواره از پشت به مظلومان فلسطینی خنجر زده و در عین خیانت به آرمان قدس ادعای دفاع از قدس و مظلومان فلسطینی نیز داشتند. اما قدرتیابی محور مقاومت، مجاهدتهای شهید سلیمانی و رزمندگان بدون مرز و همراه او، این دولتها را تحت فشار کاخ سفید و خود صهیونیستها ناچار به اعلام حمایت و همراهی آشکار با اشغالگران قدس شریف و آشکار ساختن مواضع و ماهیت اصلیشان کرد.
۴- توسعه جغرافیای مقاومت اسلامی و یکپارچهسازی آن با تبدیل بحران و تهدید برآمده از تروریسم تکفیری در سوریه و عراق و تبدیل آن به فرصتی برای مقاومت اسلامی حامی آزادی قدس شریف و ناکام گذاشتن جنگ نیابتی مطلوب رژیم صهیونیستی در محیط پیرامونی اشغالگران فلسطین که نه تنها فرسایش جهان اسلام را به نفع صهیونیستها تأمین میکرد، بلکه فلسطین و مسئله اشغال آن توسط صهیونیست را به حاشیه برده و نوعی حاشیه امن برای صهیونیستهای اشغالگر و جنایتکار فراهم کرده بود.
بیتردید سردار سلیمانی نقش محوری در شکست داعش و تروریسم تکفیری در کشورهای عراق و سوریه داشت و، چون خاری در چشم صهیونیستها و اربابان امریکایی آنان به حساب میآمد.
۵- تغییر موازنه قدرت بین مقاومت اسلامی و رژیم صهیونیستی با اثبات ناتوانی ارتش جنایتکار و تروریستی رژیم صهیونیستی در برابر قدرت جهادی برآمده از باورهای دینی و اراده سازمانهای جهادی مقاومت اسلامی که از جنگ ۳۳ روزه کلید خورده و به صورت روندی مداوم و توقفناپذیر درآمده است. در جنگ ۳۳ روزه که با حضور مستقیم شهید سلیمانی در بین مجاهدان حزبالله عملیاتی شد، نخستینبار تلفات نظامیان رژیم صهیونیستی از طرف مقابل فراتر رفت و در مقابل ۷۴ شهید جنبش مقاومت اسلامی لبنان، ۱۱۷ نظامی صهیونیست کشته شدند. در حالی که تروریستهای صهیونیست در جنگ سال ۱۹۶۷ با ارتشهای چند کشور عربی، تنها ۱۶ کشته داده بودند.
نیروی هوایی رژیم صهیونیستی بهرغم بمبارانهای سنگین و فشار علیه شهروندان غیرنظامی و زیرساختهای شهری لبنان، هیچ دستاورد نظامی نداشت و نیروی دریایی ارتش صهیونیستی برای اولینبار ضربات مهلکی دریافت کرده و امنیت توپباران ساحلی بدون هر واکنش از آنان گرفته شد.
نتیجه این تغییر در موازنه را باید عقبنشینی صهیونیستها از نوار غزه و همچنین احداث استحکامات پیچیده و سنگین در مرزهای لبنان و نوار غزه مشاهده کرد و احساس ناامنی و مهاجرت معکوس صهیونیستها از سرزمینهای اشغالی به وطن اصلی و گذشته آنان را بدان افزود.
البته پذیرش واقعیتهای فوق برای صهیونیستها بسیار تلخ بوده و قطعاً به دنبال انتقامجویی و جبران قدرت از دسترفته خود با حذف چهره مبارز و استراتژیستی، چون سردار سلیمانی بوده، اما ترس از عواقب آن موجب احتیاط آنان میشود و لذا این جنایتکاران امریکایی بودند که با اقدامی نیابتی، با تروریسم آشکار دولتی، سردار شجاع دفاع از آرمان قدس شریف را بهصورتی بزدلانه و ناجوانمردانه ترور کرده و به شهادت رساندند.
اقدامی که عظمت شهید سلیمانی و حقانیت و ارزش بالای مجاهدتهای او را روشنتر ساخت و ماهیت امریکایی و صهیونیستی جبهه مقابل او و ماهیت ضدامریکایی و ضدصهیونیستی جبهه خود او و مقاومت اسلامی را نیز به جهانیان معرفی کرد.
او که قهرمان مبارزه با تروریستهای وحشی تکفیری و مغضوب تروریستهای جنایتکار صهیونیست بوده با عملیات تروریستی نظامیان امریکایی به شهادت رسید تا خود سندی از مظلومیت و در عین حال رشادت و عظمت جهاد و شهادت در راه آزادی قدس شریف و دفاع از مظلومان فلسطینی و پاسداشت آرمان اسلامی فلسطین باشد. فرماندهی نیروی قدس برازنده او و شهادت در راه آزادی قدس افتخار اوست و یاد او در کتیبههای مسجدالاقصی جاودانه خواهد بود.


شهادت او به دستور شخص رئیسجمهور امریکا به عنوان بزرگترین حامی رژیم صهیونیستی و طراح سناریوی ظالمانه معامله قرن یا جنایت بزرگ قرن علیه فلسطین، حاصل کینهجویی و تصور جنونآمیز و عصبی سران کاخ سفید، نوعی خوشخدمتی به صهیونیستها و پوشاندن شکستهایی بود که با سرنوشت فلسطین و قدس شریف نیز مرتبط میباشد. شکستهایی که از نگاه سران کاخ سفید و دوستان صهیونیست آنها، حاصل مقاومت و مجاهدتهایی است که شهید سلیمانی با ایفای نقش محوری و برجسته آنها را رقم زده و اضطراب و استیصال را بر صهیونیستها و اربابان امریکایی آنها تحمیل کرده است. شکستهایی که ریشه در واقعیتهای زیر دارد:
,
۱- حفظ و تقویت سازمانهای جهادی در لبنان و فلسطین که علمدار مبارزه اسلامی علیه اشغالگری و تجاوز رژیم صهیونیستی بوده و الهامبخش مقاومت اسلامی در منطقه به حساب میآیند. بیتردید تداوم و توسعه حزبالله لبنان و حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و انصارالله در یمن به مدیریت و تدابیر شهید سلیمانی وامدار است و قدرتیابی و استحکام این سازمانها کابوس رژیم صهیونیستی به حساب میآیند.
,
۲- فرسایش، تقلیل و تحلیل قدرت تهاجمی و هیمنه نظامی رژیم صهیونیستی با تحمل شکستهای پیاپی در لبنان و غزه و واداشتن ارتش تروریستی و جنایتپیشه صهیونیستها به انفعال و فرو رفتن در لاک دفاعی و بالاتر از آن اجبار رژیم صهیونیستی به عقبنشینی از ایده از نیل تا فرات انجامیده که کشیدن دیوارهای امنیتی نماد افول قدرت تهاجمی صهیونیستها و پذیرش شرایط تدافعی و انفعال میباشد.
,
۳- برملا شدن چهره نفاق برخی دولتهای سازشکار و کاسبکار منطقهای در موضوع فلسطین که همواره از پشت به مظلومان فلسطینی خنجر زده و در عین خیانت به آرمان قدس ادعای دفاع از قدس و مظلومان فلسطینی نیز داشتند. اما قدرتیابی محور مقاومت، مجاهدتهای شهید سلیمانی و رزمندگان بدون مرز و همراه او، این دولتها را تحت فشار کاخ سفید و خود صهیونیستها ناچار به اعلام حمایت و همراهی آشکار با اشغالگران قدس شریف و آشکار ساختن مواضع و ماهیت اصلیشان کرد.
,
۴- توسعه جغرافیای مقاومت اسلامی و یکپارچهسازی آن با تبدیل بحران و تهدید برآمده از تروریسم تکفیری در سوریه و عراق و تبدیل آن به فرصتی برای مقاومت اسلامی حامی آزادی قدس شریف و ناکام گذاشتن جنگ نیابتی مطلوب رژیم صهیونیستی در محیط پیرامونی اشغالگران فلسطین که نه تنها فرسایش جهان اسلام را به نفع صهیونیستها تأمین میکرد، بلکه فلسطین و مسئله اشغال آن توسط صهیونیست را به حاشیه برده و نوعی حاشیه امن برای صهیونیستهای اشغالگر و جنایتکار فراهم کرده بود.
,
بیتردید سردار سلیمانی نقش محوری در شکست داعش و تروریسم تکفیری در کشورهای عراق و سوریه داشت و، چون خاری در چشم صهیونیستها و اربابان امریکایی آنان به حساب میآمد.
,
۵- تغییر موازنه قدرت بین مقاومت اسلامی و رژیم صهیونیستی با اثبات ناتوانی ارتش جنایتکار و تروریستی رژیم صهیونیستی در برابر قدرت جهادی برآمده از باورهای دینی و اراده سازمانهای جهادی مقاومت اسلامی که از جنگ ۳۳ روزه کلید خورده و به صورت روندی مداوم و توقفناپذیر درآمده است. در جنگ ۳۳ روزه که با حضور مستقیم شهید سلیمانی در بین مجاهدان حزبالله عملیاتی شد، نخستینبار تلفات نظامیان رژیم صهیونیستی از طرف مقابل فراتر رفت و در مقابل ۷۴ شهید جنبش مقاومت اسلامی لبنان، ۱۱۷ نظامی صهیونیست کشته شدند. در حالی که تروریستهای صهیونیست در جنگ سال ۱۹۶۷ با ارتشهای چند کشور عربی، تنها ۱۶ کشته داده بودند.
,
نیروی هوایی رژیم صهیونیستی بهرغم بمبارانهای سنگین و فشار علیه شهروندان غیرنظامی و زیرساختهای شهری لبنان، هیچ دستاورد نظامی نداشت و نیروی دریایی ارتش صهیونیستی برای اولینبار ضربات مهلکی دریافت کرده و امنیت توپباران ساحلی بدون هر واکنش از آنان گرفته شد.
,
نتیجه این تغییر در موازنه را باید عقبنشینی صهیونیستها از نوار غزه و همچنین احداث استحکامات پیچیده و سنگین در مرزهای لبنان و نوار غزه مشاهده کرد و احساس ناامنی و مهاجرت معکوس صهیونیستها از سرزمینهای اشغالی به وطن اصلی و گذشته آنان را بدان افزود.
,
البته پذیرش واقعیتهای فوق برای صهیونیستها بسیار تلخ بوده و قطعاً به دنبال انتقامجویی و جبران قدرت از دسترفته خود با حذف چهره مبارز و استراتژیستی، چون سردار سلیمانی بوده، اما ترس از عواقب آن موجب احتیاط آنان میشود و لذا این جنایتکاران امریکایی بودند که با اقدامی نیابتی، با تروریسم آشکار دولتی، سردار شجاع دفاع از آرمان قدس شریف را بهصورتی بزدلانه و ناجوانمردانه ترور کرده و به شهادت رساندند.
,
اقدامی که عظمت شهید سلیمانی و حقانیت و ارزش بالای مجاهدتهای او را روشنتر ساخت و ماهیت امریکایی و صهیونیستی جبهه مقابل او و ماهیت ضدامریکایی و ضدصهیونیستی جبهه خود او و مقاومت اسلامی را نیز به جهانیان معرفی کرد.
,
او که قهرمان مبارزه با تروریستهای وحشی تکفیری و مغضوب تروریستهای جنایتکار صهیونیست بوده با عملیات تروریستی نظامیان امریکایی به شهادت رسید تا خود سندی از مظلومیت و در عین حال رشادت و عظمت جهاد و شهادت در راه آزادی قدس شریف و دفاع از مظلومان فلسطینی و پاسداشت آرمان اسلامی فلسطین باشد. فرماندهی نیروی قدس برازنده او و شهادت در راه آزادی قدس افتخار اوست و یاد او در کتیبههای مسجدالاقصی جاودانه خواهد بود.
,

, 
,

, گمشده مجلس دهم
, گمشده مجلس دهم, گمشده مجلس دهم,ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:
, ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:, ژوبین صفاری در ابتکار نوشت:,روز گذشته آخرین جلسه مجلس دهم شورای اسلامی برگزار شد تا این دوره پر حرف و حدیث به کار خود خاتمه دهد. مجلسی که ترکیبی از نمایندگان اصلاحطلب، اصولگرا و البته میانهرو بود و همواره از سوی دو جریان اصلی کشور و مردم نقدهایی به آن صورت گرفت. نکته جالب توجه این بود که بعد از اعلام نتایج انتخابات مجلس دوره دهم، رسانههای اصولگرا خود را پیروز انتخابات می دانستند و بعد از ناکامیها در عرصههای کلان اقتصادی و سیاسی، همان رسانهها ضعف را به گردن اصلاحطلبان میانداختند. هرچند عملکرد مجلس دهم را نمیتوان به صورت صفر و صدی ارزیابی کرد، اما در نهایت خروجی شرایط کشور مردم را از دستاوردهای این مجلس قانع نکرده است.
,با این همه، آنچه ارزیابی سیاسی را در خصوص عملکرد مجلس و حتی دولت سخت میکند نبودِ تحزب واقعی در کشور است. نمود این موضوع را میتوان در پیروزی لیست امید (علیرغم ردصلاحیتها) در شهرهای بزرگ دید که حتی لیست 30 نفره امید در تهران هم بعد از ورود به مجلس سه نفر خروجی داشت.
,این در حالی بود که مردم در این دوره از انتخابات رفتار سیاسی پیشرو داشتند و با رای به یک لیست و جریان در واقع کنشی مترقی داشتند. اما جریانهای سیاسی کشور نتوانستند مطابق با این کنش توقع رایدهندهها را برآورده کنند. با این همه علی لاریجانی که خود در لیست امید حضور داشت اما رقیب عارف در انتخابات ریاست مجلس بود نیز در روز آخر گفته بود هیچ مجلسی تا این اندازه آماج توهین نشده بود. گو اینکه به واسطه حضور حداقلی اصلاحطلبان در مجلس بهترین نقطه برای نقد عملکرد این جریان همین مجلس دهم بوده است.
,اما بیتردید برای شکلگیری احزاب قدرتمند در کشور نیاز است تا فضای سیاسی برای بروز گفتمانهای متکثر در سپهر سیاسی باز باشد، در غیر این صورت همین مردمی که در دور دهم انتخابات رفتار سیاسی مترقی بروز دادند در انتخابات مجلس یازدهم با ثبت کمترین حضور در ادوار انتخابات مجلس، دلخوری خود را به گوش همگان رساندند.
,نبود تحزب نه تنها در پارلمان کشور که در به قدرت رسیدن رئیسجمهوری نیز مشکلآفرین شد. حسن روحانی که با حمایت و سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان روی کار آمد بنا بر قول نزدیکترین فرد به وی یعنی محمود واعظی خود را وامدار این جریان ندانست و در تصمیمهایی رفتاری خلاف گفتمان اصلاحطلبی انجام داد. بیساختار بودن جریانهای سیاسی کشور نه تنها مردم را دچار خطا، گمراهی و یاس در مشارکت میکند که رویه پاسخگویی را نیز از جریانهای سیاسی سلب میکند.
,این موضوع در محکومیت یکی از نمایندگان مجلس نیز بروز یافت. همزمان با محکومیت وی، برخی رسانههای اصولگرا او را متعلق به جریان اصلاحطلب و برخی رسانههای اصلاحطلب او را متعلق به جریان اصولگرا میدانستند. این در حالی است که اگر هر فرد با سازوکار حزبی و با شناسنامه مشخص گفتمانی وارد مناصب تصمیمگیری شود در صورت هرگونه خطا نه فقط شخص که کل آن حزب باید پاسخگو باشند.
,بنابراین شاید برای ارزیابی عملکرد مجلس دهم نتوان تنها جریان اصلاحطلب را به عنوان تنها عامل ناکامیها معرفی کرد هرچند مردمی که با میزان مشارکت بالا پای صندوق رای رفتند انتظارشان بیشتر بود، اما تنها راه بیان این نقد را در مشارکت محدود در دور یازدهم دیدند. موضوعی که برای آینده سپهر سیاسی کشور چندان خوشایند نخواهد بود.
,انتهای پیام/ک
,]
ارسال دیدگاه