در جایی از کتاب، یالوم از یک تکاور دریایی آمریکایی سخن میگوید که در سال 1991 به جنگ خلیجفارس میرود با سندروم خلیج و چند مدل اعتیاد به خانه برمیگردد و در نهایت در سال 2000 بر اثر مصرف بیش از حد میمیرد![
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مرآت، «همه ما روزی میمیریم!» این گزارهی ساده، خیلیها را میترساند! تا آنجا که هراس از مرگ را میتوان یکی از هراسهای مهم زندگی بشر برشمرد. در دنیای ما، هرکس به فراخور اعتقاداتش، نگاهی ویژه به مرگ دارد. برخی آن را پلی برای رسیدن به حیات جاودانه میدانند و برخی آن را مرز نیستی و هستی میپندارند! وقتی کتاب «وابستهی یک دم» نوشته اروین یالوم را میخوانید، پرسشهایی که درباره مرگ در ذهن داشتهاید، قوت میگیرند!
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مرآت,همه اینها را نوشتم که چند نکتهای را به بهانه این کتاب یالوم با شما به اشتراک بگذارم؛ ابتدا نکتههای بیربطتر را مینویسم و سپس نکتههای باربطتر را!
,1.خود اروین یالوم شخصیت جالبی دارد. او در دهه 80 زندگیاش این کتاب را نوشته و هنوز هم زنده و سرپاست و 88 سال دارد! پدر و مادر اروین، بیسواد بودند و او خود، به صورت خودرو(!) در باغ کتاب روییده است!
,2.ناتانوس و هیپنوس را میشناسید؟ آنها که به کتابهای اساطیری علاقهمندند احتمالا نام ناتانوس را در کتاب قهرمانان المپ خواندهاند؛ «غولِ مرگ» که در آلاسکا زندانی شده است! هیپنوسِ حریص هم در اساطیر یونان، اربابِ خواب است. جالب است بدانید که ناتانوس، غولِ مرگ و هیپنوس، اربابِ خواب، در اساطیر یونان با هم برادرند! این نکته را یالوم در کتابش یادآوری میکند. وقتی این بخش از کتاب را خواندم، ناخودآگاه به خاطر آوردم که «النوم اخ الموت: خواب برادر مرگ است!» این روایتی از امام صادق(ع) است. تفسیرهای مربوط به این روایت را بخوانید. ما با یالوم اختلافنظر داریم و معتقدیم انسان، روحی دارد که پس از مرگ به حیات خود ادامه میدهد. اما چرا از خوابیدنِ به ظاهر ساده شگفتزده نمیشویم؟ ما هرشب میمیرم و سحرگاه، دوباره زنده میشویم!
,3.در صفحه 84 کتاب، یکی از مراجعهکنندگان یالوم، از پدرش یاد میکند که معتقد بود وقتی مغز از بین برود، ذهن هم از بین میرود و تمام! یالوم هم سری تکان میدهد و تأیید میکند و میگوید:«با پدرت موافقم! نمیتوانم تصور کنم که ذهن بدون جسم وجود داشته باشد!» از این که آزادی چاپ چنین مطلبی در کشورمان وجود دارد البته باید خوشحال باشیم! اما این گزاره آشکارا با دیدگاه خداباوران در تعارض است. سایت رادیوفردا دو سال قبل در مطلبی که درباره روح و مغز منتشر کرده بود، تصریح کرده بود که «ذهن کاملا محصول مغز آدمیزاد است!» و بیبیسی هم در همین سال جاری، در مطلبی این سوال را مطرح کرد که آیا ذهن همان مغز است؟
,فلاسفه مسلمان قرنهاست که در اینباره گفتگو میکنند. بگذارید با زبان فلاسفه بنویسم! ملاصدرا میگوید انسان جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاست! نیز میگوید عقل جوهری مفارق از جسم است. به آن سوالها و این پاسخها بیندیشید.
,4.در جایی از کتاب، یالوم از یک تکاور دریایی آمریکایی سخن میگوید که در سال 1991 به جنگ خلیجفارس میرود با سندروم خلیج و چند مدل اعتیاد به خانه برمیگردد و در نهایت در سال 2000 بر اثر مصرف بیش از حد میمیرد! منظور یالوم از جنگ خلیجفارس، همان عملیات صحراست که با حمله آمریکا به عراق در سال 1369 آغاز شد. این عملیات به ظاهر واکنشی در برابر اقدام صدام برای تصرف کویت بود. صدام قصد داشت ذخایر نفتی کویت را در اختیار بگیرد، سیاستهای کویت در رابطه با قیمت جهانی نفت را خاموش کند، بدهی سیمیلیاردی دلاریاش به این کشور را نادیده بگیرد، از بنبست اقتصادی خارج شود و جانی تازه در کالبد ارتش عراق بدمد که البته موفق نشد؛ اما آمریکا در منطقه چه میخواست؟(بگذریم!)
,اینها را نقل نکردم که جنگ را تشریح کنم؛ میخواستم اشاره کنم که جنگ برای آمریکاییها چقدر دشوار بوده! آنقدر دشوار که یک تکاور دریایی، 9 سال پس از حضور در منطقه ما، تقریبا دست به خودکشی میزند!
,5.در بخشی از کتاب، فرازهایی از کتاب تأملات، اثر مارکوس اورلیوس ذکر میشود و در واقع نام کتاب هم برگرفته از همین بخش از کتاب است:«ما همه مخلوقاتی هستیم وابستهی یک دم؛ چه او که در یاد میدارد، چه او که در یاد میماند؛ همهچیز فانی است، حافظه و محفوظ به یکسان. زمان در چنگ توست وقتی همه را از یاد برده باشی و زمان در چنگ توست وقتی همهات از یاد برده باشند.» مسأله «فنای همهچیز» مسأله مهمی است. قرآن میگوید کل من علیها فان: هرچیز که بر زمین است، فانی است... اما بلافاصله اضافه میکند که و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام: آنکه ماندنی است، خداست...
,6.در صفحه 220 کتاب، بار دیگر نقلی از تأملات مارکوس اورلیوس را میخوانیم. این عبارات آنقدر شکوهمندند که نمیتوانم شوقم را نسبت به این واژگان پنهان کنم! بخوانیدش:«اگر کسی بتواند در اشتباه بودن مرا اثبات کند و نشان دهد که این کردار یا آن گفتار من خطاست، من به خشنودی، سلوک خود دگر خواهم کرد. من جویای حقیقتم و حقیقت هرگز کسی را زیان نمیرساند. خسران در این است که آدمی بر خودفریبی و جهالت اصرار ورزد!» اگر کتاب را فقط برای ملاقات با این جملهها خوانده باشیم، ارزشش را داشته است!
,7.در «وابستهی یک دم» قدری با شیوه رواندرمانی غربیها آشنا میشوید. راستش من به عنوان یک شرقی، این مدل را نمیپسندم اما در همین مدل ناپسندیدنی هم درسها و نکتههای مفیدی هست.
,8.علاوه بر پیام یزدانی، نرگس خوزانی هم این کتاب را ترجمه کرده و نام آن را «خلقشدگانِ یک روز» گذاشته است.(مراقب باشید یک کتاب را دوبار با نامهای مختلف نخرید!) من البته «وابستهی یک دم» را بیشتر میپسندم. یزدانی این عنوان را از یکی از اشعار خیام وام گرفته است:
,خوش باش که در نشیمن کون و فساد
,وابستهی یک دَمایم و آن هم هیچ است
,شاید مرتبطترین بخش کتاب با این عنوان، آنجاست که یالوم مینویسد:«چیزی که میخواهم، همنشین بودن با این درک است که زندگی موقتی است؛ و آن موقع در روشنایی یا سایهی چنین فهمی، دانستن چگونه زندگی کردن است. این که چگونه اکنون را زندگی کنم.»
,واقعیت آن است که به رغم اختلافنظرهای بسیار بسیار جدی در حوزه جهانبینی، این بخش از سخنان یالوم با نظرات ما همخوانی دارد. در مکتب ما هم سفارش شده که حال را در میان دو عدم(گذشته و آینده) دریابیم.
,9.این که یالوم، لابلای سخن گفتن از بیماران و مراجعان، از خودش هم حرف میزند، دلچسب است. او به عنوان یک روانشناس میدانسته که ما مخاطبان دوست داریم شخصیت راوی را هم بشناسیم! شاید برای پاسخ به همین نیاز است که او کتاب «من چگونه اروین یالوم شدم» را هم نوشته است! کتابی که خودِ خود او در آن دستمایه روایت قرار گرفته است.
,10.توصیفاتی که در پشت کتابها مینویسند، معمولا مفید است. پشت کتاب یالوم هم متن نهچندان کوتاهی نوشتهاند که در آن آمده است:«این کتابی است، پرمغز و جذاب، سرشار از شوخطبعی و بازیگوشی و انساندوستی، در باب کار سترگی که هریک از ما، هرروز پیشرو داریم؛ معنا دادن به این آمدن و رفتنی که نامش زندگی است.» راستش، وقتی این جملات را میخوانم، فکر میکنم که ما شرقیها با زندگی معناگراتر از غربیها برخورد میکنیم. آنها میکوشند، به ضرب و زور به زندگی معنا بدهند اما در شرق، حجم معناها آنقدر زیاد است که شما باید روایت خودتان را از میان روایتهای بیشمار انتخاب کنید و صدالبته بسازید. نمیخواهم بگویم در شرق پیشپیش یک معنای کنسروی آماده برای زندگی در اختیار ماست اما بپذیرید که پوچگرایی غربی در میان ما بسیار بسیار کمتر است.
,11.اروین یالوم به عنوان یک رواندرمانگر، میکوشد که به درون مراجعانش، نفوذ کند و حالات آنها را با موشکافی شایسته تحسینی شرح بدهد. شما در این کتاب با انسان به مثابه یک موجود پیچیده بیشتر آشنا میشوید؛ و نه انسانی در گوشه آزمایشگاه! مهمترین اشکال یالوم از نگاه ما البته، مادیگرا بودن اوست. نکتهای که کمی بالاتر مصادیقی از آن را خواندید.
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه