شهید سعیدی از توابع شهرستان دشتی استان بوشهر در سن جوانی به عنوان فرمانده سپاه شهرستان گناوه منصوب شد و بعداز آن پی در پی فرمانده بسیاری از مناطق عملیاتی شد، این شهید قبل از تقدیر دنیایی از وی در عملیات کربلای 4 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و بعداز 10 سال مفقودی پیکر پاکش در شهرستان گناوه به خاک سپرده شد.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از سپاس؛ شهید محمد جعفر سعیدی از شهدی شاخص استان بوشهر که در سطح ملی دارای ویژگی های کم نظیر است، پایگاه خبری تحلیلی سپاس به بخصی از زندگی نامه این شهید بزرگوار اشاره می کند.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, سپاس,, ,
زندگی نامه سردار شهید محمد جعفر سعیدی:
,برگ، برگ زندگی کسی را میخواهیم ورق بزنیم که در طول حیاتش تمامی دغدغهاش خدمت بوده است. سه روز از تابستان سال سی و چهار هنوز نگذشته بود که در روستای احشام قائدها از توابع شهرستان دشتی خداوند محمدجعفر را به خانوادهاش هدیه داد. مثل تمامی هم سن و سالانش غرق دربازیهای کودکانه بود.
,کودکیاش با همهی شیطنتهایش تمام شد و به مدرسه رفت.
,ابتداییاش را که خواند و میخواست به یک مقطع بالاتر برود و رشد کند، مجبور شد به کویت سفر کند. مشکلاتی که در آن برههی زمانی تمامی خانوادهها با آن دستوپنجه نرم میکردند.
,دو سالی را در کویت کمکخرج خانوادهاش بود و بعد از برگشتش به ایران کمکخرجی باکار کردنش، برای خانواده شده بود.
,دیپلمش را که گرفت، به نگینی در دل کویر، شهر کرمان اعزام شد. هنوز مهر پای کارت پایان خدمتش خشک نشده بود که در شرکت فرجام بوشهر شروع به کارکرد. کار در آن شرکت در همان سالهایی بود که مردم بیدار شده بودند و میخواستند یکبار و برای همیشه سلطنت شاهنشاهی، سایهی سنگینش را از سر این کشور بردارند.
,,
محمدجعفر هم در این میان خودش رابین جمعیت میانداخت و از فریادهای بلند اللهاکبر گفته تا پخش اعلامیه را انجام میداد تا هرچند سهم اندکی در این جمعکردن بساط عیش و نوش شاهان داشته باشد.
,شاه رفت و رهبری کشور به دست امام خمینی بود، محمدجعفر گوش و چشمش به صحبتهای رهبری بود، فقط منتظر یک اعلام یا یک دستور از طرف ایشان بود. قبل از آنکه فرمان بسیج مستضعفین را بشنود لباس پاسداری بران داشت، جزء اولین نفراتی بود که جوانان هم سن و سال خودش را هم جذب بسیج میکرد.
,کمکم فعالیتهای فرهنگیاش را شروع کرد. از نماز جماعت گرفته تا برگزاری دعای کمیل و ندبه. هرروز بر تعداد شرکتکنندگان در مساجد و پایگاههای بسیج اضافه میشد. تا اینکه صدایی از جنگ به گوش تکتک ایرانیان میخورد. صدام هوس کشورگشاییاش گل کرده بود؛ اما جوانانی چون محمدجعفر مگر اجازهی چنین هوسی را به صدام میدادند.
,تقویم روزشمار سال را نشان میداد که حکم فرماندهی سپاه بندر ریگ برای محمدجعفر آمد. دو سالی را در این جبهه خدمت کرد تا اینکه فرماندهی جزیرهی خارک را به ایشان دادند. یک منطقهی جنگی، اما محمدجعفر نیروهایی نیروهایش را در شرایط سخت تربیتکرده بود و آنها را به مناطق دیگر هم برای جنگیدن میفرستاد. جزیرهی خارک سنگر بعدی محمدجعفر بود.
,, ,
او مردان این دیار را بهخوبی میشناخت و میدانست که در شجاعت و مردانگی حرف اول را میزنند. سپاه دشتی بعد از خارک محل خدمت محمدجعفر بود.
,در حین مسئولیتهایی که قبول میکرد، چندین مرتبه به جبهههای غرب و جنوب اعزام شد.
,یکمرتبه تا مرز شهادت رفت اتومبیلش موردحملهی ضدانقلاب قرار گرفت، اما خداوند تقدیر او را بهگونهای دیگر نوشته بود.
,بندر زیبای گناوه محل بعدی خدمت محمدجعفر بود. آخرین مسئولیت محمدجعفر که ختم به شهادتش شد معاون تیپ ۱۳ امیرالمؤمنین (ع) بود.
,تقدیر محمدجعفر را در عملیات کربلای چهار نوشته بودند که در آن عملیات سال شصتوپنج آسمان نشین شود. خانواده و دوستان و همرزمان او ده سال تمام چشمانتظاری کشیدند تا اینکه پیکر مطهرش در سال هفتادوپنج به شهر و دیارش بازگشت؛ و در گلزار شهدای گناوه محلی برای دیدار دوستان و آشنایانش شد.
,,
انتهای پیام//
]
ارسال دیدگاه