ستارخان یا سردار ملی از افرادی است که تاریخ هرگز او و ایثارگریهایش را فراموش نمیکند.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از تبریزبیدار، تاریخ را شاید بتوان بزرگترین وفادار به قهرمانانش دانست، زیرا هریک از اساطیر خود را برای همیشه در دل صفحاتش زنده نگاه می دارد؛ ستارخان یا همان سردار ملی یکی از همان افرادی بود که تاریخ هرگز او و ایثارهایش را به دست فراموشی نسپارد.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, تبریزبیدار,اهل تبریز بود و نام اصلیاش ستار قره داغی سومین پسر حاج حسن قره داغی بود. او از اهالی ارسباران تبریز بود؛ در جوانی به عضویت لوطیهای محله امیرخیز این شهر درآمد و از این طریق به دفاع از حقوق طبقات زحمتکش پرداخت؛ برای مثال انبارهای محتکران را به روی مردم باز کرد که طی آن کالسکه اهدایی تزار روس به محمدعلی میرزا (ولیعهد) را نیز بردند.
,زیر بیرق بیگانه نمیروم
وقتی لیاخوف به دستور محمدعلیشاه، مجلس را به توپ بست و تعدادی از نمایندگان، از جمله میرزا ابراهیم آقاصبا، نماینده تبریز، را به شهادت رساند، ستارخان در تبریز به این وقایع اعتراض کرد. او در ١١ماه استبداد صغیر، رهبری مجاهدین تبریز، ارامنه و قفقازیها را برعهده داشت و مقاومتی طاقتفرسا را به همراهی مردم تبریز که او را رهبر خود میدانستند رقم زد. ستارخان و باقرخان در این دوران اقدام به مذاکره با یکدیگر کردند و نتیجه این مذاکرات همراهی آنها با یکدیگر شد.
او ۱۱ ماه رهبری مجاهدین تبریز، ارامنه و قفقاز را بر عهده گرفت و مقاومت شدید اهالی تبریز در مقابل حدود چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبری او انجام شد. پس از این اتفاق شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در بیشتر جراید اروپایی و آمریکایی هر روز نام او با خط درشت نوشته و درباره مقاومتهای سرسختانه او گفته میشد.
وقتی با موافقت انگلیس و محمدعلیشاه، قوای روس به سمت تبریز حرکت کردند، ستارخان و دیگر مجاهدان در تلگرافی خطاب به محمدعلیشاه نوشتند: «شاه بهجای پدر و توده بهجای فرزندان است، اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد، نباید همسایگان پا به میان گذارند. ما هر چه میخواستیم از آن درمیگذریم و شهر را به اعلیحضرت میسپاریم. هر رفتاری که با ما میخواهند بکنند و اعلیحضرت بیدرنگ دستور دهند که راه خواربار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران باز نماند».
محمدعلیشاه پس از این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد؛ اما روسها وارد تبریز شدند، ستارخان حاضر نشد از دولت روس اطاعت کند. در منابع آمده ستارخان به کنسول روس که میخواست پرچم سفید را به سردر خانه خود بزند، گفت: «جناب کنسول! من میخواهم هفت دولت زیر سایه بیرق ایران باشد، شما میخواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد»
ستارخان هیچ کوچکترین وابستگی به غرب و غربگرایان نداشت
میکائیل جمال پور پژوهشگر و عضو هیات علمی دانشگاه در مورد نقش ویژه مبارزات ستارخان در جنبش مشروطه می گوید: نهضت مشروطیت ایران هرچند با ابعادی چون آگاهی، سازماندهی، تعلق به عرصه عمومی و غیر رسمی و هدف دار بودن شکل گرفت و اهداف مختلفی را در عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی پیگیر بود، اما مهمترین این هدف ها که خواست عمومی برای کاهش ظلم و رفع تبعیض در رفتار حکومت ها را ساماندهی می کرد، مفهوم عدالت به معنی عام بود.
جمال پور به نقش تاریخی و بی مانند ستارخان در تحولات دوره مشروطیت اشاره کرد و می افزاید: نباید اجازه داد این مدال پر افتخاری که بر سینه هر تبریزی در حال درخشندگی است، نادیده گرفته شود. ستارخان برای رهایی ایران از دست استبداد و استعمار جنگیده با انگیزه های کاملا الهی، دینی و ملی و بدون کوچکترین تعلق و وابستگی به غرب و غرب گرایان جنگیده است.
این استاد دانشگاه گفت: اگر پایداری ستارخان و مردم تبریز در حصر تبریز به فتح تهران به وسیله مشروطه خواهان آذربایجان نمی انجامید، بحث پیرامون مفاهیمی چون عدالت در زمان حاضر محلی از اعراب نداشت. ستارخان و باقرخان در نهضت مشروطه با جان فشانی های خود مسیری جدید برای حیات سیاسی و اجتماعی ایران باز کردند.
خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم
در کتاب گلچین خاطرات ستارخان آمده است که ستارخان، سردار مقاومت آذربایجان و جنبش مشروطیت نوشته است: «من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم، آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین می خورد… اما در مشروطه دو بار آن هم در یک روز اشک ریختم.
حدود ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم… بدون غذا. بدون لباس… از قرارگاه اومدم بیرون … چشمم به یه زن افتاد با یک بچه تو بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف و بوته علف… علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن… با خودم گفتم الان مادر اون بچه به من فحش می ده و میگه لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته… اما مادر کودک اومد طرفش و بچه اش رو بغل کرد و گفت: عیبی نداره فرزندم… خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم… اونجا بود که اشکم دراومد.»
انتهای پیام/
زیر بیرق بیگانه نمیروم
, زیر بیرق بیگانه نمیروم,وقتی لیاخوف به دستور محمدعلیشاه، مجلس را به توپ بست و تعدادی از نمایندگان، از جمله میرزا ابراهیم آقاصبا، نماینده تبریز، را به شهادت رساند، ستارخان در تبریز به این وقایع اعتراض کرد. او در ١١ماه استبداد صغیر، رهبری مجاهدین تبریز، ارامنه و قفقازیها را برعهده داشت و مقاومتی طاقتفرسا را به همراهی مردم تبریز که او را رهبر خود میدانستند رقم زد. ستارخان و باقرخان در این دوران اقدام به مذاکره با یکدیگر کردند و نتیجه این مذاکرات همراهی آنها با یکدیگر شد.
,او ۱۱ ماه رهبری مجاهدین تبریز، ارامنه و قفقاز را بر عهده گرفت و مقاومت شدید اهالی تبریز در مقابل حدود چهل هزار نفر قشون دولتی، با راهنمایی و رهبری او انجام شد. پس از این اتفاق شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در بیشتر جراید اروپایی و آمریکایی هر روز نام او با خط درشت نوشته و درباره مقاومتهای سرسختانه او گفته میشد.
,وقتی با موافقت انگلیس و محمدعلیشاه، قوای روس به سمت تبریز حرکت کردند، ستارخان و دیگر مجاهدان در تلگرافی خطاب به محمدعلیشاه نوشتند: «شاه بهجای پدر و توده بهجای فرزندان است، اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد، نباید همسایگان پا به میان گذارند. ما هر چه میخواستیم از آن درمیگذریم و شهر را به اعلیحضرت میسپاریم. هر رفتاری که با ما میخواهند بکنند و اعلیحضرت بیدرنگ دستور دهند که راه خواربار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران باز نماند».
,محمدعلیشاه پس از این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد؛ اما روسها وارد تبریز شدند، ستارخان حاضر نشد از دولت روس اطاعت کند. در منابع آمده ستارخان به کنسول روس که میخواست پرچم سفید را به سردر خانه خود بزند، گفت: «جناب کنسول! من میخواهم هفت دولت زیر سایه بیرق ایران باشد، شما میخواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد»
,ستارخان هیچ کوچکترین وابستگی به غرب و غربگرایان نداشت
, ستارخان هیچ کوچکترین وابستگی به غرب و غربگرایان نداشت,میکائیل جمال پور پژوهشگر و عضو هیات علمی دانشگاه در مورد نقش ویژه مبارزات ستارخان در جنبش مشروطه می گوید: نهضت مشروطیت ایران هرچند با ابعادی چون آگاهی، سازماندهی، تعلق به عرصه عمومی و غیر رسمی و هدف دار بودن شکل گرفت و اهداف مختلفی را در عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی پیگیر بود، اما مهمترین این هدف ها که خواست عمومی برای کاهش ظلم و رفع تبعیض در رفتار حکومت ها را ساماندهی می کرد، مفهوم عدالت به معنی عام بود.
,جمال پور به نقش تاریخی و بی مانند ستارخان در تحولات دوره مشروطیت اشاره کرد و می افزاید: نباید اجازه داد این مدال پر افتخاری که بر سینه هر تبریزی در حال درخشندگی است، نادیده گرفته شود. ستارخان برای رهایی ایران از دست استبداد و استعمار جنگیده با انگیزه های کاملا الهی، دینی و ملی و بدون کوچکترین تعلق و وابستگی به غرب و غرب گرایان جنگیده است.
,این استاد دانشگاه گفت: اگر پایداری ستارخان و مردم تبریز در حصر تبریز به فتح تهران به وسیله مشروطه خواهان آذربایجان نمی انجامید، بحث پیرامون مفاهیمی چون عدالت در زمان حاضر محلی از اعراب نداشت. ستارخان و باقرخان در نهضت مشروطه با جان فشانی های خود مسیری جدید برای حیات سیاسی و اجتماعی ایران باز کردند.
,خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم
, خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم,در کتاب گلچین خاطرات ستارخان آمده است که ستارخان، سردار مقاومت آذربایجان و جنبش مشروطیت نوشته است: «من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگر اشک می ریختم، آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست بخورد، ایران زمین می خورد… اما در مشروطه دو بار آن هم در یک روز اشک ریختم.
,حدود ۹ ماه بود که تحت فشار بودیم… بدون غذا. بدون لباس… از قرارگاه اومدم بیرون … چشمم به یه زن افتاد با یک بچه تو بغلش. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست و پا رفت به طرف و بوته علف… علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن… با خودم گفتم الان مادر اون بچه به من فحش می ده و میگه لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخته… اما مادر کودک اومد طرفش و بچه اش رو بغل کرد و گفت: عیبی نداره فرزندم… خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم… اونجا بود که اشکم دراومد.»
,,
انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه