دولتی جوان و باانگیزه، و دارای روحیه خودباوری ملی و اعتماد به نفس، بیتردید دست روی دست نخواهد گذاشت تا غربیها به هر نحو که خواستند در اجرای توافق موش بدوانند و او تماشاچی باشد. بلکه اصلا همه مسئولیتهای خود را بار وزارت خارجه و برجام نخواهد کرد و پاسخ هر مطالبه اقتصادی و اجتماعی را به برجام و وعده برداشتن تحریمها مشروط نخواهد کرد.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,,
,
, ,
,
غرق مصنوعی؛ مذاکرات و انتخابات
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
یک نگرانی مهم غرب درباره ایران، انتخابات ریاستجمهوری است؛ اینکه ریل دولت با رای مردم تغییر کند و دولتی دارای اهتمام و باورمند به ظرفیتهای بزرگ ملت ایران، سکان اداره کشور را به دست بگیرد. این به معنای پایان وضعیت هشتساله «انفعال، معطلی و انتظار» است. دولتی جوان و باانگیزه، و دارای روحیه خودباوری ملی و اعتماد به نفس، بیتردید دست روی دست نخواهد گذاشت تا غربیها به هر نحو که خواستند در اجرای توافق موش بدوانند و او تماشاچی باشد. بلکه اصلا همه مسئولیتهای خود را بار وزارت خارجه و برجام نخواهد کرد و پاسخ هر مطالبه اقتصادی و اجتماعی را به برجام و وعده برداشتن تحریمها مشروط نخواهد کرد.
تغییر ریل در انتخابات، همچنین میتواند به این معنا باشد که دولت جدید، چون خود را معطل و گروگان توافق یکطرفه نمیداند، پاسخگوی مردم میشود و حس نشاط و امید واقعی را که مقدمه هر حرکت ملی است، در کالبد جامعه میدمد.
,
پیشبینی چنین چشماندازی، آمریکا و غرب را که در طول این سالها به نُرمالیزاسیون رفتار طرف ایرانی امید بسته بودند و میتوانستند عهد بشکنند یا ضربه بزنند، در هراسی زایدالوصف فرو میبرد. باید راه تغییر و تحولی آنچنانی را که ایران را به تراز اقتدار انقلابی خود باز میگرداند، بست. اما چگونه؟ نگاه بسیط این بود که آمریکا بهراحتی به توافق برگردد و با احیای برجام، از این طریق به دوپینگ جریان غربگرا در انتخابات ایران همت گمارد. اما آنها گزینه متفاوتتری را در پیش گرفتند که دادن امتیاز موردی و موقتی -و چند برابر مطالبه کردن آن پس از انتخابات- بخشی از آن است. از نگاه غرب، تغییر ریل دولت در ایران، متوقف به نوع فهم افکار عمومی از توانمندی یا ناتوانی کشور است. اگر مردم به این ارزیابی رسیده باشند که ایران، قدرتمند است و ظرفیت قویتر و روئین تن شدن در برابر فشارها را دارد، آنگاه بر تغییر ریل اهتمام میکنند و جنبش ملی ذیل شعار «تغییر برای ایران قوی» شکل میگیرد. اما اگر بتوان ذهن مردم ایران را این گونه دستکاری کرد که «کشور شما، درمانده و بیچاره است»، در آن صورت، انفعال هشتساله توجیه میشود و گزینهای عاقلانه به نظر میآید.
از زاویه نگاه دشمن، باید شبانهروز به مردم ایران قبولاند که کشورشان درمانده است. از یک سو باید تولید رنج و محرومیت و مصدومیت نمود و از طرف دیگر، تصویرسازی کرد. کنارش هم گفت که اگر کوتاه میآمدید، گرفتار این رنجها نبودید! این فضاسازی، برنامهای برای سلب روحیه از یک ملت مستقل است. بردن او در شرایط حبسشدگی سخت (غرق مصنوعی)، به کمک عواملی در داخل که عرصه معیشت را سخت میکنند تا احساس ناتوانی بازتولید شود. این یک مهندسی عینی - ذهنی است که راه اجرای بازی «پلیس بد- پلیس خوب» را باز میکند.
تامین امنیت اقتصاد و معیشت مردم، متوقف به مدیریت مسئولانه است. اگر برخی مدیران که مسئول نگهبانی حریم اقتصاد هستند، کاربلد نباشند، بیمبالاتی کنند، یا در مقابل دستدرازی مماشات کنند، طبیعی است که ریسک دستکاری در اقتصاد و دستبرد به آن پایین میآید. در این صورت، مفسدان زالوصفت از یک طرف به زندگی مردم دستدرازی میکنند و تروریستهای اقتصادی سازمانیافته، از طرف دیگر. و چهبسا چون منافع آنها با هم منطبق است، همپوشانی هم بکنند؛ چنانکه در چند سال اخیر، بلعیده شدن 18 میلیارد دلار ارز حراجشده ظرف دو ماه و گسیل چند ده میلیارد دلار به استانبول و اربیل و دوبی و هرات را شاهد بودیم. همین طور است قاچاق سازمانیافته مایحتاج مردم،
یا کمیابی مرغ و تخم مرغ و روغن و پوشک و گرانیهای آنچنانی.
قطعا در این «بازی- جنایت» با معیشت مردم، هم اتاق عملیات دشمن نقشآفرینی میکند، هم دلالان و مفسدان اقتصادی، و هم فضای رسانهای مسموم؛ اما آن متغیر اصلی که به عوامل دیگر ضریب میدهد، بلکه مجال اخلال را فراهم میسازد، «مدیریت اشرافی فشل، آلوده و نفوذزده» است. مدیریتی که گوشهای از مفاسد و آلودگیهای آن، در قالب نجومیبگیران سیریناپذیر و مدیران رانتخوار
(ارز، کارخانهها، انحصارهای واردات و...) آشکار شد. چنین مدیریت ناکارآمد و پرهزینهای میل به تکثیر دارد. دستیار فلان دولتمرد ارشد، یا دختر و پسر و داماد بهمان وزیر و یا قوم و خویشهای سیاسی آنها را میبینید که بدون کمترین لیاقتی، نفوذ اداری پیدا کرده و فرصتهای اقتصادی ناب را به نیش کشیدهاند. کارخانههایی که به نام خصوصیسازی، توسط فلان عضو ارشد ستاد انتخاباتی، در قالب زد و بند اقتصادی یا سیاسی هبه شدهاند و سپس، همان امتیازگیرندگان، بخشی از اموال غارتی را در خدمت سرمایهگذاری سیاسی و رسانهای و هنری و اجتماعی قرار دادهاند که خروجی آن در انتخابات یا التهابات (فتنههای) سیاسی خودنمایی میکند. بدین ترتیب، موقعیتهای متعلق به بیتالمال به جای اینکه در خدمت رفع مشکلات مردم باشد و گرههای زندگی آنها را بگشاید، صرف ایجاد یگان سیاسی، اقتصادی و رسانهای میشود که دلش جای دیگری است. طیفی که اول، گروگان جاهطلبی، امتیازطلبی و زیادهخواهی خود میشوند، سپس به خاطر همین نقطه ضعف، توسط بیگانه مهاجم، گروگان گرفته میشوند. از اینجا به بعد است که انواع فشار را به ملت خود تحمیل میکنند. آنها هستند که به فشارهای دشمن ضریب میدهند و در زندگی ملتی عزتمند کارگر میشود.
کشور ما تا قبل از برجام، هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا بود و اکنون نیز با وجود سوءمدیریت اقتصادی، در رتبههای 22 تا 26
(بر اساس شاخصهای متفاوت) ارزیابی میشود. برجام و برجامیزاسیون، با اقتصاد ما چه کرد که دچار این پسرفت شد؟ مگر نه اینکه قبل از برجام در سالهای 90 تا 92 با وجود همه تحریمهای فلجکننده دولت اوباما، توانسته بودیم به رتبه هجدهم اقتصادی دست پیدا کنیم؟
چه شد که امروز بازگشت به همان شرایط اقتصادی پیشابرجام برای برخی دولتمردان تبدیل به آرزو شده و بعد از هشت سال خودرایی و سوءمدیریت، میگویند چند سال طول میکشد تا به وضعیت اقتصادی سال 90 یا 92 برگردیم؟! آیا غیر از این است که تمام فرصت هشتساله را با همین تعلیق و انتظار، و وعده این صد روز یا صد روز بعدی، تباه کردهاند؛ و حال آنکه میشد صرف اجرای دو برنامه چهارساله درونزا برای رونق اقتصادی کرد؟
دو ماه دیگر، زمان انتخابات در ایران است. غرب نه میخواهد از اخلاق مستکبرانه کوتاه بیاید و حق ملت ایران را به او بدهد و نه میخواهد مردم ایران به این نتیجه برسند که چاره خروج از گرفتاری هشت ساله، تغییر رویکرد دولت است. پس چه باید کرد؟ نخست اینکه باب مذاکره را گشوده نگه داشت. این کار، هم احتمال «گشایش از طریق رفع تحریمها» را سر پا نگه میدارد و هم به غرب این مجال را میدهد تا از طرفی که پذیرفته با وجود نقض حقوقش، باز هم مذاکره کند، امتیاز جدید مطالبه کند. اما این کافی نیست. مذاکره، به مفهوم میزی برای طلبکاری و دیکته کردن، و نه احترام متقابل و تعامل مشترک، برای غرب بسیار مهم است. و برای اینکه این میز برقرار بماند، باید طرفی که به این بازی یکطرفه و نامتوازن تن داده، در قدرت بماند. آیا باید به او امتیازی بزرگ در حد حقوق کشورش را داد؟ اینکه میشود مذاکره با یک دولت ملی و انقلابی وفادار به خطوط قرمز کشورش و در آن صورت باید بقیه طلبهایشان را هم داد و سرشکستگی پس از سالها گردنکشی را پذیرفت؟! آمریکا به چنین مسیری تن نمیدهد. راه جایگزین برای آمریکای مستکبر این است که شرایط به شکل اتاق بازجویی و غرق مصنوعی انگارهسازی شود. از یک طرف و تا نزدیکی انتخابات، سوء مدیریت به علاوه تروریسم اقتصادی سازمانیافته و سودجویی دلالان زالوصفت، تسمه از گرده مردم بکشد و از طرف دیگر، کسانی باشند که در این تنگنای رنج و فشار، نقش پلیس خوب یا واسطه دلسوز(!) را ایفا کنند و مثل یک سوپرمن وارد میدان شوند. کار ویژه واسطه (بازجوی خوب) چیست؟ از پلیسهای بد بخواهند کمی عقبتر بروند. سایه آنها که کناری رفت و فشار موقتا کم شد، امکان دستکاری در ذهن فراهم میشود: «تو الان میتوانستی راحت و آزاد باشی، خوب زندگی کنی، دسترسی داشته باشی. اصلا میخواهی برایت دسترسیهایی فراهم کنم؟ آب و غذای کافی نداشتهای؟ برایش آب و غذا بیاورید!
جراحت داری و درد میکشی؟ پزشک و مُسکّن قوی بیاورید و...».
فشارهای تحریمی سال 90 تا 92 توسط دولت اوباما که پس از برجام، با فشارهای تحریمی آیسا و سیسادا ادامه یافت، و سپس، فشارهای تحریمی دولت ترامپ که تا امروز توسط دولت بایدن حفظ شده،
یک هدف بیشتر نداشته است.
اینکه به واسطه بد کارکردی برخی مدیران در داخل و عملیات رسانهای شبانهروز، ملت ایران را به رنج بیندازد. بقبولاند که بیچاره و ناچار از تسلیم هستید. اما دست ملت ایران در همه این سالهای بیمهری برخی مدیران، بسته نبود. مدیران و کارآفرینان پرتلاشی هم بودند که محاصرهها را شجاعانه شکستند و «ما قدرتمندیم و میتوانیم» را چنان به نمایش گذاشتند که تحسین جهانی و ناله دشمن را برانگیخت. شهید سلیمانی و همرزمانش نشان دادند که حتی در مصاف نظامی نابرابر با دشمن، چگونه میتوان حماسهای پیروز را رقم زد و با وجود انبوه ترور شخصیتها، تبدیل به شخصیت محبوب و قهرمان ملی شد. شهید شهریاری و همسنگران گمنامش با خون خویش امضا کردند که میتوان حصار تحریمها را شکست و با درنوردیدن مرز فناوریهای فوقپیشرفته، سوخت بیست درصد غنیسازی شده را برای تولید رادیوداروها تولید کرد.
اگر طهرانیمقدمها، موشکهای قدرتمند نقطهزنی ساختند که توانست تور راداری و پدافندی پیشرفته آمریکا را بدرد و امنترین دژ منطقهایاش در عینالاسد را درهم بکوبد، یا هواپیمای جاسوسی فوقمدرن آنها را شکار کند، مجاهدان مسئولیتشناس دیگری بودند که پالایشگاه ستاره خلیجفارس را در اوج تحریمها برافراشتند، کشور نیازمند واردات بنزین (تحریم شده) را به صادرکننده بنزین تبدیل کردند و تحریم را دو بار زیر پا گذاشتند. اگر مدیریت اشرافیتزده، در بحبوحه مذاکرات به دروغ میگفت خزانه خالی است و دست کشور را حتی در چانه زنی و مذاکره میبست، مدیران غیوری بودند که خط قرمزهای اشرافیت سیاسی و اقتصادی را زیر پا گذاشتند، گریبان دانهدرشتها را گرفتند و با وجود جیغها و تهدیدها، آنها را پای محاکمه آوردند تا معلوم شود دهها هزار میلیارد تومان از سرمایهها و اموال و امکانات بیتالمال، در دوره تحریم دشمن، هزینه کامجویی اشرافیت بدمست شده است. در همین دو سال اخیر به همت دستگاه قضایی، دو هزار واحد تولیدی تعطیل، نیمهتعطیل و یا غارت شده، به چرخه اقتصاد کشور برگشت و شغل دهها هزار کارگری را احیا کرد که تقریبا امیدی به احیای معیشت خود نداشتند. این اتفاقات شیرین همگی در حالی رخ داد که برخی متولیان اصلی امور در دولت، اهتمام و همراهی نداشتند. بنابراین تصور این ادعا موجب تصدیق آن است که اگر اختیارات فراوان دولت در اختیار خدمتگزاران با انگیزه و شجاع و خطرپذیر و نامعادله به همزن قرار بگیرد، میتواند حصارهای خود ساخته را در هم بشکند و فشارهای خصمانه دشمن را بیرمق کند.
,
, ,
,
ارتش؛ محبوب و مقتدر
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
اگر کشوری توان تولید و حفاظت از استقلال و تمامیت ارضی و تامین امنیت خود را نداشته باشد، نه تنها قطعا نمی تواند امیدی به رشد و پیشرفت، تعالی و سرافرازی و آینده ای روشن در تولید علم، خود اتکایی، ایجاد رفاه و تولید ثروت و ... داشته باشد بلکه حتی در چنین کشوری نمی توان به چرخیدن چرخ زندگی روزمره مردم و دستیابی به امکانات اولیه امیدوار بود و البته قطعه قطعه شدن، تجزیه و سلطه پذیری و زانو زدن در مقابل سلطه گران و کُرنش در مقابل زورگویان و «گدایی تامین امنیت» از دیگران سرنوشت دور از انتظاری نیست.
و اگر امروز در ایران عزیز به رغم همه مشکلات اقتصادی و تورم و گرانی افسار گسیخته ناشی از کم تدبیری برخی مسئولان و تحریم های ظالمانه در بسیاری از عرصه ها از جمله تولید علم، تبدیل شدن به صادرکننده بسیاری از محصولات از جمله بنزین و انواع تولیدات پتروشیمی و ...، شاهد دستیابی به توفیقات قابل توجه در صنعت و کشاورزی، طراحی و ساخت عظیم ترین سکوهای نفت و گاز و پیشرفت های محیرالعقول در عرصه های گوناگون پزشکی و تجهیزات و صنایع دفاعی و ... هستیم، همه و همه محصول شکوفایی استعدادها و توان ایرانی در محیط «امن» ایران بزرگ است، امنیتی که حاصل تلاش، جان فدایی، ایثار و دلاورمردی غیورمردانی است که لباس مقدس سربازی دین و میهن را با افتخار به تن دارند و امنیت کم نظیر کشورمان آن هم در این منطقه خاص را به بهترین شکل تامین می کنند، در منطقه ای که یکی از کشورهای همسایه، بزرگ ترین تولیدکننده تریاک و قاچاق مواد مخدر است و آن دیگری لانه تروریست های خانگی و فراری و آن دیگری همچنان درگیر تامین امنیت خود و مبارزه با تروریست های باقی مانده داعش و ... و تلاش شکسته بسته برای بیرون کردن نیروهای آمریکایی و ... و آن سوتر سعودی های وهابی که مرکز نشر تفکر تکفیری و تروریستی و تربیت و صادرات تروریست هستند. آری در چنین منطقه و شرایطی دلاور مردان بی ادعایی که لباس ارتش و سپاه و مرزبانی و بسیج و نیروهای انتظامی و امنیتی را لباس غیرت و دفاع از دین و ناموس وطن می دانند، با پوشیدن این لباس عاشقانه مشغول خدمت و تامین و حفاظت از استقلال و امنیت و تمامیت ارضی وطن هستند. وطنی که استقلال مثال زدنی و کم نظیر و امنیت پایدار امروزش آسان به دست نیامده بلکه خون های فراوانی از بهترین فرزندان این سامان بر زمین ریخته تا ایران، امروز امن و مستقل و سرافراز باشد، خون بیش از 230 هزار شهید انقلاب و دفاع مقدس که بیش از 45 هزار نفر از ایشان در قالب نیروهای وظیفه و کادر مفتخر به برتن داشتن لباس های مقدس ارتش بوده اند.
ارتشی که استقلالش، کارآمدی و اقتدارش، مردمی بودن و ایمانش، آمادگی و نظم و انضباطش و عزت و اعتبار و محبوبیتش زبانزد است و خاص دوران دفاع مقدس نبود بلکه به خاطر پای کار و در کنار مردم بودنش همچون دیگر نیروها در حوادث گوناگون از جمله سیل و زلزله و ... این عزیزان همچنان و امروز نیز همچون دیگر حافظان استقلال و امنیت و تمامیت ارضی کشور و دیگر خدمتگزاران واقعی، محبوب اند و در دل مردم جای دارند. ارتشیان غیور، سرافراز و دلاورمردی که حتی در شرایط کرونا مانند بسیاری دیگر از نیروها، جوانمردانه در کنار مردم هستند و برای حفاظت از جان و سلامت مردم در کنار مدافعان سلامت فداکارانه و ایثارگرانه در میدان حاضرند. جمعه شب 27 فروردین بود که خانم دکتر سوسن عزیزمحمدی، رئیس بیمارستان هاجر ارتش در برنامه «بدون تعارف» شبکه دو سیما وقتی از شهادت همسرش دکتر ابوالفضل محمدعلیزاده، جراح مغز و اعصاب بر اثر کرونا و حین خدمت سخن به میان آورد، از شهادت 15 ارتشی در جریان مبارزه با کرونا خبر داد، خبری که دیگر بار از رشادت و ایثارگری و ایمان و اخلاص و تعهد فرزندان نیک نام و سرافراز ایران اسلامی حکایت می کند.
ای ارتشیان و ای همه خدمتگزاران و حافظان امنیت و استقلال و عزت کشور درود بی پایانتان باد.
,
, ,
,
دوروی یک سکه خرابکاری و مذاکرات فرسایشی
, دوروی یک سکه خرابکاری و مذاکرات فرسایشی,
عباس حاجی نجاری در جوان نوشت:
هماوردی نظام جمهوری اسلامی با قدرتهای غربی در عرصه مذاکرات هستهای این روزها به اوج خود رسیده است. در طول مذاکرات در دو دهه گذشته هیچگاه دست غربیها در مقابله با ایران اینگونه خالی نبوده و ایران در جایگاه یک عنصر تعیینکننده برای سرنوشت مذاکرات قرار نداشته است. این وضعیت را طبعاً باید ناشی از درسها و عبرتهای مذاکرات و تعاملات گذشته و باور مسئولان اجرایی کشور به غیرقابلاعتماد بودن غربیها و عدم پایبندی آنها به تعهداتشان دانست و به همین دلیل است که آنها از یکسو با تلاش برای فرسایشی کردن مذاکرات و از سوی دیگر با دست زدن به اقدامات تروریستی توسط رژیم صهیونیستی و دیگر عوامل منطقهایشان تلاش دارند بهزعم خود ابتکار عمل را از ایران بگیرند.
در تحلیل شرایط کنونی امریکا، یادداشت دو روز پیش هیئت تحریریه روزنامه نیویورکتایمز با عنوان اینکه فشار حداکثری علیه ایران شکستخورده است، را روشنترین تعبیر از شرایط کنونی کاخ سفید میتوان دانست؛ شرایطی که این روزنامه برای امریکا از آن بهعنوان باتلاق یاد میکند. نیویورکتایمز در این یادداشت با اشاره به اینکه اکنون پنجره فرصت کوتاهی برای بازگشت ایران و ایالاتمتحده به برجام وجود دارد، مینویسد:توافق هستهای سال ۲۰۱۵ قرارداد صلح نبود. توافقی برای حل صلحآمیز مسئله هستهای بود. دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ به باور اینکه تحریمهای فلجکننده، تهران را به پذیرش توافقی موردقبولتر برای ایالاتمتحده سوق میدهد، از برجام خارج شد. اما قمار دونالد ترامپ شکست خورد. تحریمهای تازه اقتصاد ایران را فلج کرده است، اما حکومت ایران فعالیتهای هستهای را که کنار گذاشته بود دوباره از سر گرفت. دیگر کشورها شامل چین و اتحادیه اروپا از تحریمهای یکجانبه ایالاتمتحده خسته شدهاند و ممکن است تجارت با ایران را به نحوی از سر بگیرند. حقیقت ناخوشایند این است که «فشار حداکثری» قابلدوام نیست. این فشار به تغییر رفتار ایران منجر نشده و درست برعکس عمل کرده است. این روزنامه امریکایی آنگاه از بخشی از برنامه کاخ سفید در فرسایشی کردن مذاکرات رونمایی کرده و یادآور میشود: اگر برنامه هستهای ایران به شکلی صلحآمیز تحت کنترل درآید، یک ائتلاف منطقهای میتواند به نقش ایران در منطقه رسیدگی کند. حتی اگر بایدن تمام تحریمهای دوره ترامپ را لغو کند، بخش عمدهای از تحریمهای امریکا برقرار خواهد ماند و این اهرمی اقتصادی برای دستیابی به توافقهای بعدی خواهد بود.
در عرصه دیگر اقدامات تروریستی علیه ایران نظیر حمله به کشتی ساویز در لحظات آغازین مذاکرات وین در هفته گذشته و اقدام تروریستی علیه نیروگاه نطنز در مرحله دوم مذاکرات وهمزمان با حضور وزیر دفاع امریکا در تلآویو نکتهای نیست که از دید صاحبنظران و در تکمیل این حلقه پنهان بماند. پس از خرابکاری رژیم صهیونیستی در تأسیسات هستهای نطنز این ارزیابی در رسانههای بیگانه فارسیزبان مانند بیبیسی و ایران اینترنشنال و همچنین غیرفارسی مانند سی ان ان مطرح شد که این اتفاق در کاهش قدرت چانهزنی ایران تأثیر خواهد گذاشت.
روندی که در مذاکرات وین در حال طی شدن است، در کنار تلاش رژیم صهیونیستی برای اخلال در برنامه هستهای ایران، نشاندهنده دو روی یک سکه اقدام غرب برای کاهش ابتکار عمل ایران در بهرهگیری از فرصتها برای کاهش توان ایران در این هماوردی است. در این میان رهبر معظم انقلاب نقشه راه کشور را برای جلوگیری از فرسایشی شدن مذاکرات روشن کردهاند. معظم له در بیانات اخیرشان در خصوص مذاکرات هستهای خاطرنشان کردند: سیاست کشور را در خصوص برجام و تحریمها در سخنان عمومی اعلام و در جلسات با مسئولان یا بهصورت مکتوب نیز به آنها بیان کردهایم بنابراین سیاست کشور معلوم است که باید چهکاری انجام بدهند. ایشان افزودند: تشخیص مسئولان این است که بروند مذاکره کنند تا همین سیاست را اِعمال کنند که در این زمینه بحثی نداریم، اما باید مراقبت شود که مذاکره فرسایشی نشود چراکه برای کشور ضرر دارد. رهبر انقلاب اسلامی هدف امریکاییها از تأکید و اصرار بر مذاکره را تلاش برای تحمیل یک حرف باطل دانستند و افزودند: منطق جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه اول باید امریکا تحریمها را بردارد، زیرا به آنها اطمینانی وجود ندارد و قبلاً بارها نقض عهد کردهاند، بهگونهای است که حتی بعضی مذاکرهکنندگان اروپایی نیز قبول دارند و در جلسات خصوصی آن را تصدیق میکنند اگرچه در مقام تصمیمگیری تسلیم امریکاییها هستند و از خود استقلالی ندارند. ایشان افزودند: غالب پیشنهادهای امریکاییها، متکبرانه و تحقیرآمیز است و حتی قابل نگاه کردن هم نیست. ایشان در پایان ابراز امیدواری کردند که مسئولان کشور با چشمباز و دل محکم و با توکل به خدا بهپیش بروند و به توفیق الهی ملت را خرسند و خوشحال کنند.
هدف غربیها از فرسایشی کردن مذاکرات به تعویق انداختن اجرای تعهدات نقض شده، استفاده از زمان برای کاستن از استقامت مردم ایران و راه باز کردن برای تحمیل و امتیازگیری در حوزههای غیرهستهای و همچنین اعمال برخی معافیتها یا مسکنها برای تأثیرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری آینده است؛ که در نقطه مقابل راهبرد ایران باید معطوف بهسرعت دادن فعالیتهای هستهای نظیر غنیسازی ۶۰ درصد، اجرای قانون مجلس و پرهیز از تمدید مهلت سهماهه، آمادگی برای توقف مذاکرات برای جلوگیری از فرسایشی شدن آن و مهمتر از آن پرهیز از شرطیسازی روند تحولات کشور به این مذاکرات است.
اما مقابله با اقدامات رژیم صهیونیستی از پیچیدگی کمتری برخوردار است، چراکه روند تحولات منطقه و دستاوردهای مقاومت که مهار رژیم صهیونیستی را در پی داشته و این رژیم از مدعی حاکمیت بر نیل تا فرات به اینجا رسیده است که ملتمسانه از نیروهای مقاومت میخواهد که به صهیونیستها اجازه دهند که بتوانند در پشت سیمهای خاردار به حیات انگلی خود ادامه دهند. این امر بیانگر آن است که سران این رژیم تنها زبان زور را میفهمند و چهبسا تأملات ما در سالهای اخیر که بعضاً از آن بهعنوان سیاست صبر راهبردی نامبرده میشود موجب این جسارتها شده و با توجه به تأثیر منفی این راهبرد باید به سمت تغییر موازنه قدرت جهت پیدا کند.
,
, ,
,
صبر خدا هم، اندازهای دارد!
, صبر خدا هم، اندازهای دارد!,
نعمت احمدی حقوقدان
بیش از یکسال از ورود ویروس کرونا به کشور گذشته است. اکثر کشورهای منطقه گروههای هدف را واکسیناسیون کردند و مشاغل این کشورها و فعالیت زندگی آغاز و جاری شده است. متاسفانه درایران گویا اختلافاتی که ظاهرا در پشت پرده نسبت به تهیه واکسن پیش آمده، مانع از تامین واکسن مورد نیاز مردم شده است. جالب است همین میزان واکسنی که وارد شده، مشخص نیست آیا به گروههای هدف رسیده یا نه؟ از طرفی، اخباری که مربوط به واکسیناسیون برخی از افراد به جای پاکبانها امروزه در صدراخبار فضای مجازی قرار گرفته، نمیتواند آن میزان خبرساز باشد که اصل مطلب تامین واکسن را تحتالشعاع قرار دهد. واقعیت این است که جامعه امروزی ما به لحاظ شرایط تحریمی نیاز به بازگشایی بسیاری از مشاغل دارد. مشاغلی که در شرایط موجود امکان بازگشایی آنان میسر نیست.
دولت که برنامه دقیق برای تهیه واکسن ندارد، چگونه میتواند از مردم بخواهد دو هفته دنبال رزق و روزی خود نباشند و این اختلاف اساسی بین بخش خصوصی و مشاغل بخش خصوصی با مشاغل دولتی را چگونه میتوان حل و فصل کرد؟ وقتی سیستم بانکی فعال است، وقتی دوایر دولتی ولو با تعداد کم پرسنل کماکان دایر میباشد، درخواست از مردم آنهم بخش خصوصی که سالهاست به موجودی ضعیف و نحیف تبدیل شده، اینکه سر کار حاضر نشوند، به نوعی تقابل بین دولت و مردم را به ذهن متبادر میکند. وقتی قانون بهوسیله افراد به راحتی کنار گذاشته میشود، ولو با بازگشایی محل کسب و کار که حق طبیعی مردم است، این جواز صادر میشود یا فرد خاطی خود را دارای این اختیار میداند که در موارد دیگر خصوصا در موضوعاتی که فی الواقع قانون شکنی است، بهراحتی قانونشکن بشوند. آیا برازنده ملت چندهزار ساله ایران است با امکانات ملی و سرانه ثروتی که ما را در ردیف کشورهای ثروتمند به شرط مدیریت صحیح قرار میدهد، در تامین واکسن در انتهای جدول کشورها قرار بگیریم؟ چه توقعی است وقتی که اقتصاد نحیف بخش خصوصی که زیر چرخ دنده تحریمها به نفس نفس افتاده است، درگیر بیبرنامگی مسئولانی بشود که حداقل نیاز اولیه مردم در تامین بهداشت آنان را رعایت نمیکند. افراد عادی میدانستند در پایان اسفندماه و تعطیلات پیش روی نوروزی اگر برنامه صحیحی برای کنترل سفرها و برنامههای مربوط به کرونا نداشته باشیم، برنامههایی که بهراحتی میشد بهخاطر تقارن با دو هفته تعطیلات نوروزی آنرا اعمال و اجرا کرد، وضع بهداشت عمومی در رابطه با کرونا را کنترل نمود.
,تعداد افرادی که در اسفندماه بر اثر کرونا فوت میکردند را با تعداد امروزین که از عدد 300 البته آمار رسمی اعلامی که همگان بر این باورند با آمار واقعی کمی متفاوت است، این فاصله معنادار را پیدا نمیکرد. هماکنون نیز بین مسئولان بالادستی در خصوص تامین واکسنی که حق طبیعی مردم است، اختلاف افتاده است. بگومگوها شروع شده و ظاهرا قرار است اختلافات پشت پرده در تامین واکسن مورد نیاز مردم به اسرار مگویی تبدیل شود! بیبرنامگی از آنجا ناشی شد که در رسانه ملی یکی از نهادها پردهبرداری از بشقابی نمود که از صدمتری میتوانست ویروس کرونا را شناسایی و ردیابی کند. بیبرنامگی از آنجا شروع شد که چندین مرکز غیرمرتبط مدعی تولید واکسن شدند و تاسف بار اینکه افرادی را در مقابل دوربین تلویزیون نشاندند و لحظه تزریق واکسن تولیدی داخل را در معرض دید عموم قرار دادند. حال پرسش این است تکلیف این افراد که به عنوان انسانهای آزمایشگاهی در تزریق انسانی واکسن مورد استفاده قرار گرفتهاند، چه شده است؟ هماکنون چه نهاد و سازمانی پاسخگوی این نیاز اولیهای است که مردم به طبع اعتمادی که باید به مدیران خود داشته باشند توقع دارد که دولت در مقاطع خاص و حساس از جان آنان حفاظت کند. چند روز دیگر موسم انتخابات است. لابد دوباره از مردم میخواهیم با هر سر و وضعی که شده به پای صندوق های رای بیایند. اما در جواب ساده و اولیه مردم که ما هم انسانیم، حق حیات داریم، حق زندگی داریم، برابر قانون اساسی آزادی داریم که شغل خود را انتخاب کنیم و حال که شغلی را انتخاب کردهایم، چرا در پناه مدیریت نامتوازن باید با خانه نشینی مشاغل خود را رها کنیم؟ به خدا این مردم مظلوم هستند.
,
واکسن کالایی نیست که بشود از بازار سیاه آنرا تامین کرد. وظیفه مسئولان است که باید برای حفظ جان مردم اختلافات را کنار گذاشت، راههای تامین واکسن را به خاطر خدا هموار کنید. تا کی اختلافات جناحی در مورد اف ای تی اف، پالرمو و دیگر پیمانهایی که ما را از جهان آزاد دور نگه داشته است، باید سایه خود را بر حیات مردم بیندازد. اینها اعداد نیستند، اینها انسانند. وقتی که صحبت از 320 نفر فوتیهای هر روز میشود و با تاسف هر روز سرانه آماری رو به بالا میرود، یک لحظه خود را باید جای خانوادههایی گذاشت که هم اکنون عزادارند. حتی نمیتوانند در مراسم کفن ودفن عزیزترین عزیز خود شرکت کنند. از طرفی، مسئولان وقتی که جلوی دوربین تلویزیون قرار میگیرند، انگار معصومانی هستند که گناه دیگران را به گردن آنان میاندازند. نه، فیالواقع نوع مدیریت ما باعث شده در پایان خط کشورهایی که تامینکننده واکسن هستند، لنگلنگان قدم برداریم و هر روزه مردم را متهم کنیم که مثلا فلان پروتکل را رعایت نکردهاید. اما مردم نتوانند از شما بخواهند شما که مدیرهستید، این مردم هم جزوی از ایرانند. مردم که چارهای ندارند جز اینکه پروتکلها را رعایت کنند اما قادر نباشند درخواست کنند ما هم آدمیانیم. آیا برای مردم کشوری که یکی از ملتهای تمدنساز تاریخ هست، اینگونه با جانمان رفتار شود؟ صبر خدا هم اندازهای دارد.
,
, ,
,
سیاست در باشگاه
, سیاست در باشگاه,رضا دهکی در ابتکار نوشت:
, رضا دهکی در ابتکار نوشت:,,
شبکههای اجتماعی به عنوان نمود صفر و یک دنیای حقیقی در فضای اینترنت، مثل هر مولفه اجتماعی دیگری هم از رویدادهای سیاسی تاثیر میپذیرند و هم بر آنها تاثیر میگذارند. علاوه بر موضوع ترندهای محتوایی، فیلترینگ اصلیترین اثری است که ملاحظات سیاسی و امنیتی بر شبکههای اجتماعی گذاشته است. حال آن که از سوی دیگر اثرگذاری شبکههای اجتماعی بر رویدادهای مهم زمان خود از جمله انتخابات و یا اعتراضها قابل توجه است. فیسبوک و انتخابات ۸۸، وایبر و توییتر و انتخابات ۹۲، تلگرام و اینستاگرام و انتخابات ۹۶ و حالا کلابهاوس و انتخابات ۱۴۰۰ نمونههای قابل توجهی از اثر متقابل رویداد سیاسی و شبکههای اجتماعی را پیش روی ما میگذارند و قطع اینترنت و فیلترینگ شبکههای اجتماعی در شرایطی مثل اعتراضهای خیابانی سالهای ۸۸، دیماه ۹۶ و آبان و دی ۹۸ نشان از این اثرگذاری دارند.
,
هر چند در روزگار حاضر، همچنان اثر برخی از این شبکهها – ولو فیلتر شده – ملموس است، اما نسبت کلابهاوس با رویدادهای سیاسی پیش رو – به طور خاص انتخابات ۱۴۰۰ – نیازمند بررسی است. نگاهی دقیقتر به اثر پدیده کلابهاوس بر فضای سیاسی کمک میکند که هم میزان اثرگذاری این شبکه اجتماعی جدید را بهتر بسنجیم و هم گرفتار «جو» ناشی از آن نشویم.
کلابهاوس این روزها بستری برای مصاحبه، میزگرد و مناظره سیاسی است و چنان که از مشاهدات این روزها بر میآید، برخی خود را برای برگزاری مناظرههای انتخاباتی در این فضا آماده میکنند. بازنشر گفتوگوهای مطرح شده در اتاقهای کلابهاوس در رسانهها نشان میدهد که این فضا میتواند یک منبع رسانهای محسوب شود. شنیدهها و مشاهدات نشان میدهد که این ویژگی کلابهاوس باعث شده است که برخی به فکر فروش توانایی خود در جذب مخاطب برای سخنگویان افتادهاند. شاید این موضوع در بادی امر چندان بیراه هم نباشد، اما نباید نه سیاستورزان وارد به انتخابات را دچار اشتباه محاسباتی کند و نه مشاهدهکنندگان شرایط چنین فضایی را به اشتباه بیاندازد.
کلابهاوس با توجه به انحصار آن در مخاطبان دارای تلفنهای همراه با سیستم آیاواس – علیرغم وجود نسخههای غیررسمی آندرویدی – و محدودیت مخاطبانش در یک طبقه الیت، نه چنان که باید نمود تمام جامعه ایرانی است و نه میتواند بر همه جامعه ایرانی اثرگذار باشد. در نتیجه تحلیل و بررسی تعداد و نگاه مخاطبان آن باید در همین چارچوب دیده شود. اعتبار مورد توجه قرار گرفتن محتوای بازنشر شده اتاقهای کلابهاوس در رسانهها نیز تماما منحصر به این فضا نیست – که محتوای جذاب در هر فضایی باشد در رسانهها بازنشر میشود – و این گونه نیست که کلابهاوس خود سازنده و پردازنده محتوای جذاب باشد. هر چند مدیریت غیررسمی فضای گفتوگوهای کلابهاوسی یک مزیت برای آن است، اما در عین حال نباید فراموش کرد که حتی فضای غیررسمی نیز میتواند با مدیریت ویژه و جهتدار همراه بوده و مهندسی شود. در نتیجه قرار گرفتن کلابهاوس در زمره شبکههای اجتماعی، آن را به یک حوزه نمود و ارائه آرا و افکار مردمی تبدیل نمیکند.
اینکه جریانهای سیاسی در انتخابات پیش رو برای کلابهاوس هم برنامه ویژهای دارند بدیهی به نظر میرسد. برخورد و مقابله و پیشنهاد فیلترینگ این فضا از سوی برخی سیاسیون نیز با همین آگاهی صورت میگیرد. با این حال نباید ملاحظات مطرح شده را در مواجهه با این پدیده و میزان اثرگذاری آن فراموش کرد. به طور کلی هم باید دانست که کلابهاوس فضای حرف زدن است و حرف و شعار چندان بر شرایط امروز موثر نیست. این روزها به واقع کلام سعدی شیرازی نافذ است که «به عمل کار برآید به سخندانی نیست».
,
انتهای پیام/ک
]
ارسال دیدگاه