اخبار داغ

مبارز دوران انقلاب اسلامی از جنایات رژیم سفاک پهلوی می گوید؛

قطعه قطعه کردن جوان ۲۱ساله به جرم قرائت قرآن و نهج البلاغه/ بسیاری از شکنجه های ساواک به شهادت منتهی می شد

قطعه قطعه کردن جوان ۲۱ساله به جرم قرائت قرآن و نهج البلاغه/ بسیاری از شکنجه های ساواک به شهادت منتهی می شد
غفاری یکی از مبارزان دوران انقلاب اسلامی در گفتگو با دیارآفتاب از خاطرات خود درباره جنایات رژیم سفاک پهلوی سخن گفت.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ غلامرضا غفاری، مبارز دوران انقلاب اسلامی در گفتگو با خبرنگار دیار آفتاب با اشاره به بخشی از خاطرات خود درباره جنایات رژیم سفاک پهلوی، گفت: خفقان دوران پهلوی به نحوی بود که زن به شوهرش و بالعکس اعتماد نداشت، چرا که زیاد پیش می آمد که کسی به صورت پنهانی با ساواک در ارتباط باشد و حتی نزدیکان خود را به ساواک بفروشد.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, دیار آفتاب,

وی افزود: حتی برخی مامورین ساواک لباس رفته‌گر به تن کرده و در کوچه و خیابان به خاندان پهلوی ناسزا می گفتند، به محضی که کسی با آنها همراهی می کرد و او هم ناسزایی به پهلوی می داد، چند ساعت بعد توسط دژخیمان ساواک دستگیر و به مکانی نامعلوم برده می شد.

غفاری با اشاره به یکی از دردناک ترین خاطراتی که از رژیم خونخوار پهلوی به یاد داشت، تشریح کرد: از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ در محله ای پایین شهر تهران زندگی می کردیم. در سال ۱۳۵۴، روزی مطلع شدیم که جوان ۲۱ ساله یکی از خانواده های آن منطقه به مدت یک هفته گم شد به طوری که هیچگونه خبری از او نبود.

این مبارز انقلابی تصریح کرد: بعد از گذشت نزدیک به ۱۰ روز ساعت ۲ بامداد مامورین ساواک به درب منزل این خانواده آمدند و یک گونی سنگین را جلوی پدر و مادرش انداختند و گفتند این هم بچه‌تان! آن جوان را به دلیل شکنجه هایی که کرده بودند و می خواستند معلوم نشود، بدنش را قطعه قطعه کرده بودند و داخل گونی انداخته بودند. به این خانواده هم گفته بودند اگر صدایتان در بیاید بقیه فرزندانتان هم به همین سرنوشت دچار می شوند. حق ندارید برنامه عزا برایش بگیرید یا تجمعی کنید.

وی افزود: بعد از گذشت حدود ۱۰ روز از این اتفاق، بار دیگر مامورین ساواک درب منزل این خانواده آمدند و پدرش را برای تحویل ساک فرزندش به اداره ساواک احضار کردند. وقتی به آنجا رفت، بعد از تحویل ساک بچه اش، جرم جوانش را قرائت قرآن و نهج البلاغه با ترجمه فارسی اعلام می کنند که فریاد پدر بلند می شود!

غفاری با اشاره به جنایت دیگری از ساواک سفاک، گفت: این دژخیمان آیت الله سعیدی را دستگیر می کنند و به او می گویند اگر به امام خمینی(ره) ناسزا بگویی تو را آزاد می کنیم. او می گوید اگر مرا قطعه قطعه کنید جز "الله اکبر خمینی رهبر" از زبانم خارج نمی شود. برای آنکه وی را شکنجه کنند با دریل هر دو آرنج او را سوراخ می کنند. باز هم صدای جانم فدای خمینی از دهان این عالم بزرگوار نمی افتد. این بار با دریل هر دو کشکک زانوی او را سوراخ می کنند تا شاید کوتاه آمده و ناسزایی به رهبرش بدهد. ولی آیت الله سعیدی باز هم حاضر به ناسزا گویی به امام خمینی(ره) نمی شود تا اینکه آخرین بار دریل را بر روی پیشانی او گذاشته و مغزش را متلاشی می کنند و او را به شهادت می رسانند.

انتهای پیام/

,

وی افزود: حتی برخی مامورین ساواک لباس رفته‌گر به تن کرده و در کوچه و خیابان به خاندان پهلوی ناسزا می گفتند، به محضی که کسی با آنها همراهی می کرد و او هم ناسزایی به پهلوی می داد، چند ساعت بعد توسط دژخیمان ساواک دستگیر و به مکانی نامعلوم برده می شد.

,

غفاری با اشاره به یکی از دردناک ترین خاطراتی که از رژیم خونخوار پهلوی به یاد داشت، تشریح کرد: از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ در محله ای پایین شهر تهران زندگی می کردیم. در سال ۱۳۵۴، روزی مطلع شدیم که جوان ۲۱ ساله یکی از خانواده های آن منطقه به مدت یک هفته گم شد به طوری که هیچگونه خبری از او نبود.

,

این مبارز انقلابی تصریح کرد: بعد از گذشت نزدیک به ۱۰ روز ساعت ۲ بامداد مامورین ساواک به درب منزل این خانواده آمدند و یک گونی سنگین را جلوی پدر و مادرش انداختند و گفتند این هم بچه‌تان! آن جوان را به دلیل شکنجه هایی که کرده بودند و می خواستند معلوم نشود، بدنش را قطعه قطعه کرده بودند و داخل گونی انداخته بودند. به این خانواده هم گفته بودند اگر صدایتان در بیاید بقیه فرزندانتان هم به همین سرنوشت دچار می شوند. حق ندارید برنامه عزا برایش بگیرید یا تجمعی کنید.

,

وی افزود: بعد از گذشت حدود ۱۰ روز از این اتفاق، بار دیگر مامورین ساواک درب منزل این خانواده آمدند و پدرش را برای تحویل ساک فرزندش به اداره ساواک احضار کردند. وقتی به آنجا رفت، بعد از تحویل ساک بچه اش، جرم جوانش را قرائت قرآن و نهج البلاغه با ترجمه فارسی اعلام می کنند که فریاد پدر بلند می شود!

,

غفاری با اشاره به جنایت دیگری از ساواک سفاک، گفت: این دژخیمان آیت الله سعیدی را دستگیر می کنند و به او می گویند اگر به امام خمینی(ره) ناسزا بگویی تو را آزاد می کنیم. او می گوید اگر مرا قطعه قطعه کنید جز "الله اکبر خمینی رهبر" از زبانم خارج نمی شود. برای آنکه وی را شکنجه کنند با دریل هر دو آرنج او را سوراخ می کنند. باز هم صدای جانم فدای خمینی از دهان این عالم بزرگوار نمی افتد. این بار با دریل هر دو کشکک زانوی او را سوراخ می کنند تا شاید کوتاه آمده و ناسزایی به رهبرش بدهد. ولی آیت الله سعیدی باز هم حاضر به ناسزا گویی به امام خمینی(ره) نمی شود تا اینکه آخرین بار دریل را بر روی پیشانی او گذاشته و مغزش را متلاشی می کنند و او را به شهادت می رسانند.

,

انتهای پیام/

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه