اخبار داغ

کارگران روز مزدِ دورمیدانی سنندج؛

وقتی بهار کارگران فصلی زرد است

وقتی بهار کارگران فصلی زرد است
ساعت ۷ صبح است، سوز سرد صبحگاهی بهاری شمیم بادوباران را در هم می‌آمیزد و نگاه‌کردن به کارگران فصلی با کیسه‌های مندرس در دست و قابلمه‌های کوچک نمایان شده با تکه نانی، ذهنت را به فراسوی زمان هدایت می‌کند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «کردتودی»، ساعت ۷ صبح است، سوز سرد صبحگاهی بهاری شمیم بادوباران را در هم می‌آمیزد و نگاه‌کردن به کارگران فصلی با کیسه‌های مندرس در دست و قابلمه‌های کوچک نمایان شده با تکه نانی، ذهنت را به فراسوی زمان هدایت می‌کند.

تراژدی تلخ کارگران روزمزد میدانی در دور میدان سنندج که نگاهت با پیاده‌رفتن آنها به دنبال وانت سفیدی که کارگر می‌خواهد دوخته می‌شود، دل را به دوربین می‌سپارد و راهی گزارشی می‌شوم که برایم از دانستن زندگی‌شان، جالب بود.

شاید خیلی پیر نیستند؛ اما روزگار پیرشان کرده است، شمار آنان به ۳۰ تن می‌رسد ساعت‌ها منتظر می‌مانند و برای تعداد اندک آنان کار پیدا می‌شود و بسیاری از آنان با دستانی خالی راهی خانه می‌شوند.

بعضی‌هایشان نیز در کناره جدول خیابان بر نرده‌های پوسیده و زنگ‌خورده تکیه داده‌اند و چشمشان خیره به جایی و ذهنشان درگیر مسائل مالی و کاری است، در محل تجمع کارگران ساعت‌ها منتظر می‌مانند، اما کار گیرشان نمی‌آید؛ گاهی مجبور می‌شوند با مزدهای اندک دست به کارهای ثقیل بزنند و بعضی روزها بدون دریافت کار ناامید به خانه برمی‌گردند.

با آمدن به میانشان و شروع گزارشم و دیدن دوربین پا به گوشه‌هایی گذاشتند تا دیده نشوند؛ اما شروع صحبتم را با درد دل‌های کارشان آغاز کردم و یکی‌یکی به جمع گزارشم پیوستند، آری یکی‌یکی آمدند با سرووضع آشفته و لباس‌های مندرس. قدم‌هایشان را تند می‌کنند تا از سوز سایه‌ها بگذرند و زودتر چانه‌هایشان را با گفتن مشکلاتشان گرم‌تر کنند.

 محمدمرادی یکی از کارگرانی است که با کیسه‌ای در دست گفت: ۵ فرزند تحصیل‌کرده‌ام را با این کیسه کارگری باسواد بزرگ کردم و تحویل اجتماع دادم، شاید به‌ظاهر کارگری شغلی سخت باشد که هیچ‌کس منکر آن نیست؛ اما حلال‌ترین نانی است که خداوند برای یک خانواده در نظر گرفته است.

وی گفت: متأسفانه درآمد کاری کارگران فصلی و روزمزد میدانی در روز ۵۰۰ هزار تومان است که نیمی از مخارج آنها را تأمین نمی‌کند و حقوق و مزایای کارگران جوابگوی نیازهای زنگی نیست.

وی ادامه داد: بسیاری از این دوستان ما روزهاست که منتظرند و حتی نتوانسته‌اند خرج یک روز را دربیاورند چرا که کارگری در استان بیکارنشینی مثل کردستان بسیار سخت پیدا می‌شود و باید چندین روز منتظر باشیم تا بلکه بتوانیم کارگری کنیم.

یکی دیگر از کارگران کردستانی که تنها ۲۹ سال سن دارد و می‌گوید: بعد از اتمام تحصیلم چون نتوانستم کاری برای خود پیدا کنم هر روز در جمع این کارگران پابه‌پای آنها دنبال کار می‌گردم چرا که هیچ کارخانه مناسبی وجود ندارد تا حداقل جوانان تحصیل‌کرده در آنجا مشغول به کار شوند و روزبه‌روز به تعداد کارگران افزوده می‌شود.

این کارگر سنندجی اظهار کرد: روزی چند ساعت در میدان‌های اصلی شهر به دنبال کار می‌گردیم؛ اما تنها علاف و روزهای خود را سپری می‌کنیم؛ چراکه خبری از کار نیست و دست‌خالی به خانه برگشته و شرمنده خانواده‌هایمان می‌شویم. خیلی سخت است. خیلی…

جمع کارگران ساختمانی با نگاه‌های غم‌زده که خط وانت‌ها و صاحب‌کارها را دنبال می‌کنند شاید برای مردم سنندج که هر نقطهٔ دنیا باشند و بخواهند تاکسی بگیرند اولین مسیرشان «ده‌ور مه‌یان» (دور میدان) است. بعد از آنجا تصمیم می‌گیرند که کجا بروند! تکراری و روزمرگی داشته باشد؛ اما باید گفت این کارگران باید رویشان همیشه‌سبز باشد و جیبشان پر پول و دلشان خندان.

پس مسئولین به‌جای حضور در جلسات در جمع این کارگران هم بیایید و صدایشان را بشنوید که هیچ راهی جز گذر از پل‌صراط نیست که یقه همه ما را در کوتاهی‌کردن‌هایمان بگیرد.

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه