دانا گزارش می دهد؛
تناقضهای پزشکیان زیر ذرهبین؛ وقتی «وفای به عهد» در دولت گم شد!
پزشکیان که با شعار صداقت و عملگرایی بر سر کار آمد، اکنون در دومین سال فعالیت خود با فاصلهای محسوس میان وعدههای انتخاباتی و واقعیتهای اجرایی روبهرو است.
به گزارش خبرنگار سیاسی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ در حالی که کشور پیش از این با موجی از بیاعتمادی عمومی، مشکلات اقتصادی، ناترازی گسترده در حوزه انرژی و رشد فزاینده فقر دستوپنجه نرم میکرد، دولت شهید رئیسی بر سر کار آمد و کشور را زیر سایه مدیریت خود به ثبات و آرامش نسبی رساند. اما پس از حادثه ناگوار منجر به شهادت ایشان، در تابستان ۱۴۰۳ نام مسعود پزشکیان به عنوان یکی از نامزدهای ریاستجمهوری بیش از دیگران در میان مردم برجسته شد؛ سخنان صریح او درباره «ضرورت عملگرایی»، «دوری از شعار»، «تصمیمسازی با مشارکت مردم»، «مبارزه با فساد ساختاری»، «اصلاح صادقانه اقتصاد» و مهمتر از همه «رسیدگی فوری به معیشت فرودستان» در میان بخشی از جامعه امید آفرید؛ امیدی که او را تا پاستور همراهی کرد.
پزشکیان در مناظرهها بارها با لحنی تند از خلف وعدههای دولتهای گذشته انتقاد میکرد و میگفت: «مشکل ما این است که زیاد حرف میزنیم، ولی عمل نمیکنیم. هیچ فریضهای به اندازه وفای به عهد مهم نیست.»؛ اما اکنون که ۱۷ ماه از روی کار آمدن دولت چهاردهم میگذرد، بسیاری از آن وعدهها یا در پیچوخم بروکراسی گم شدهاند، یا عملاً در نقطهای کاملاً خلاف جهت مطرح شده در ایام انتخابات قرار گرفتهاند.
افزایش قیمت بنزین، تورم سرسامآور کالاهای ضروری، کاهش بیسابقه قدرت خرید مردم، نوسان دائمی نرخ ارز و کوچک شدن سفرههای مردم سبب شده امروز پرسشهای جدی در افکار عمومی شکل گیرد که پزشکیان به کدام وعدهها عمل کرده؟ کدامها را کنار گذاشته؟ و چرا برخی سیاستهای امروز او، دقیقاً عکس ادعاهای زمان انتخابات است؟
از وعده های پزشکیان تا واقعیت عمل او
یکی از بنیادیترین ستونهای گفتمانی مسعود پزشکیان در دوران انتخابات، جملهای بود که بهسرعت تبدیل به شناسنامه سیاسی و اخلاقی او شد: «بدون رضایت مردم، هیچ تصمیم مهمی نمیگیریم.» پزشکیان این جمله را نه یکبار، که در دهها سخنرانی، نشست، مناظره و گفتوگوی انتخاباتی تکرار کرد؛ جملهای که دقیقاً روی احساسات جریحهدار جامعهای حساب میکرد که سالها از تصمیمات ناگهانی دولت روحانی آسیب دیده بود؛ از شوک بنزینی آبان۹۸ گرفته تا حذف ارز ۴۲۰۰ و جهشهای لحظهای قیمتها. پزشکیان در آن روزها خود را «سیاستمداری شفاف، ضد پنهانکاری و مخالف تصمیمات شبانه» معرفی کرده بود.
در نشست بزرگ فرهنگیان در تهران، پزشکیان جملهای گفت که بازتاب گستردهای یافت: «ما حکومت بر مردم نیستیم؛ ما خدمتگزار مردمیم.» به فاصله کوتاهی، در گردهمایی تبریز همین پیام را تکرار کرد و گفت: «هر تصمیمی که زندگی مردم را دچار تغییر کند، باید با مشارکت و رضایت مردم باشد؛ بدون مردم اصلاح اقتصادی پایدار نیست.» در مناظره اقتصادی نیز به صراحت اعلام کرد که «هیچ اقدامی درباره قیمت حاملهای انرژی، از جمله بنزین، بدون اطلاعرسانی گسترده، گفتوگوی عمومی و اجماع اجتماعی انجام نخواهد شد.» او حتی درباره فاجعه آبان ۹۸ اصطلاحی را بهکار برد که بهشدت مورد توجه قرار گرفت: «تصمیمات شبانه خیانت به اعتماد مردم است.»
از نگاه افکار عمومی، یکی از مهمترین دلایل رأیآوری پزشکیان همین وعده روشن بود: پایان دادن به تصمیمگیریهای پنهانی و شوکهای اقتصادی. مردم تصور کردند با انتخاب او، حداقل از یک موضوع مطمئن خواهند بود: قیمت بنزین، برق، گاز، دارو و سایر ضرورتهای زندگی، پشت درهای بسته و بدون خبر قبلی افزایش نخواهد یافت. او در تمام روزهای تبلیغات بر این جمله پافشاری کرد: «اگر اصلاح قیمت لازم باشد، باید بهآرامی، با اقناع و همراه با بسته حمایتی اجرا شود.»؛ اما آنچه در دومین سال مدیریت وی رخ داد، کاملاً در تضاد با این تصویر بود و پیامدهای آن نیز مانند همیشه مستقیماً به سفره مردم اصابت کرد.
پس از افزایش قیمت، پزشکیان در واکنش به اعتراضات و انتقادات گسترده، جملهای گفت که خود چالشبرانگیزتر از اصل تصمیم شد: «ما مجبور بودیم؛ واردات بنزین بسیار سنگین شده بود.» این توضیح برای مردم قابل پذیرش نبود، چراکه خاطره وعدههای انتخاباتی هنوز زنده بود؛ همان وعدههایی که صراحتاً هرگونه گرانسازی بنزین بدون رضایت مردم را نفی میکرد. همین تناقض، عملاً سرمایه اجتماعی دولت را وارد مرحلهای جدید از فرسایش کرد. مردم پرسیدند: اگر واقعاً مجبور بودید، چرا همان زمان درباره این اجبار و ضرورت با مردم صریح صحبت نشد؟ چرا این «اجبار» در دوران انتخابات گفته نشد؟ چرا روند تصمیمگیری برخلاف الگویی که خودتان وعده داده بودید، پیش رفت؟
درواقع، تضاد میان شعار و عمل، نه فقط یک خطای اجرایی، بلکه ضربهای به «اعتماد عمومی» بود؛ اعتمادی که پزشکیان در دوران انتخابات با سختی و البته با شعار شفافیت و احترام به مردم به دست آورده بود.
تورمِ بیامان، سفرههای کوچکتر و وعدههایی که رنگ واقعیت نگرفت
مسعود پزشکیان در روزهای پرحرارت انتخابات، تورم را «بزرگترین رنج مردم» معرفی میکرد و بارها تأکید داشت که «اقتصادی که در آن مردم نتوانند نان و گوشت بخرند، اقتصاد موفق نیست.» او در مناظرههای اقتصادی، با بیانی صریح، راهکارهایی ارائه میداد که قرار بود زندگی میلیونها نفر را دگرگون کند: «تورم را با انضباط مالی، شایستهسالاری و جلوگیری از تصمیمات خلقالساعه مهار میکنیم.»، «قدرت خرید حقوقبگیران باید افزایش یابد.»، «مردم حق دارند از سبد غذایی سالم برخوردار باشند.» همین سخنان، امید بسیاری از مردم را نسبت به آینده معیشتی زنده کرد. بسیاری تصور میکردند دولت او، حداقل در حوزه کنترل قیمتها، ثبات را به اقتصاد بازخواهد گرداند.
اما امروز، با گذشت بیش از یک سال از آغاز دولت پزشکیان، واقعیتهای اقتصادی چیزی جز شکست این وعدهها را بازگو نمیکند. تورم خوراکیها به بیش از ۶۶ درصد رسیده است؛ رقمی که عملاً به معنای فشار خردکننده بر خانوادههاست. قیمت کالاهای اساسی روزبهروز بالا میرود و سفره مردم کوچکتر و کوچکتر میشود. اما این افزایش صرفاً یک عدد در گزارشها نیست؛ تورمی که امروز مردم احساس میکنند، بسیار بیشتر از «آمارهای تورمی» است که عنوان می شود؛ زیرا آنچه سفره را تعیین میکند گزارشها نیستند، بلکه قیمت واقعی و روزانه کالاهاست.
در بازار خوراکیها، قیمت برنج ایرانی در بسیاری از شهرها چند برابر سال قبل شده و حتی برنج خارجی که زمانی پناهگاه طبقه کارگر بود، امروز تبدیل به کالایی نیمهلوکس شده است. قیمت گوشت قرمز برای بخش بزرگی از جامعه رؤیایی دستنیافتنی شده؛ بسیاری اکنون تنها ماهی یکبار توان خرید گوشت دارند و برخی حتی همان ماهی یکبار را هم نمی توانند خرید کنند. مرغ نیز که زمانی «غذای جایگزین» بود، به سطوح قیمتی رسیده که دیگر نمیتوان آن را غذایی ارزان دانست؛ این در حالیست که در زمان رییس جمهوری که خودش هم جمعه از قیمت بنزین مطلع شد میگفت مردم عادت خود را بجای مصرف گوشت قرمز و مرغ به سمت آبزیان سوق دهند و اما حالا با تصمیمات اقتصادی شما و دولت متبوعتان کار بجایی رسیده که مردم توان خرید هیچکدام را نداشته باشند.
در حالی که با گرانی گوشت، مرغ و ماهی، بسیاری از مردم مصرف حبوبات را به عنوان جایگزین پروتئینی برگزیده بودند، اکنون با دو یا چند برابر شدن قیمت انواع حبوبات در بازار، حتی توان خرید آن را نیز از دست دادهاند؛ بازار حبوبات در سال ۱۴۰۳ تورم حدود ۶۰ درصدی را تجربه کرد و بر اساس آمار مرکز آمار، قیمت هر کیلو لوبیا چیتی که در سال ۱۴۰۰ حدود ۵۰ هزار تومان بود، در سال ۱۴۰۴ به بیش از ۴۵۰ هزار تومان رسیده است.
در کنار اینها، لبنیات، از شیر و ماست تا پنیر و دوغ در یک سال اخیر آنقدر افزایش قیمت داشته که مصرف سرانه آن به پایینترین سطح دو دهه اخیر رسیده است، گواه بر این ادعا سوپرمارکت هایی که می گویند اغلب محصولات لبنی اعم از ماست، شیر و ... روزانه به کارخانه عودت داده می شود.
این نرخ کاهش فروش در محصولات لبنی، تنها یک آمار نیست؛ یک هشدار جدی درباره بحران تغذیه در میان خانواده هاست. تخممرغ نیز که زمانی «آخرین سنگر سفره مردم» بود، امروز با قیمتهایی مواجه است که بسیاری از خانوارهای کمدرآمد را حتی از این منبع پروتئینی هم محروم کرده است. سفره خانواده کارگری با حقوقی که از تورم عقب مانده، دیگر توان مقابله با این فشار را ندارد. پزشکان و مددکاران اجتماعی هشدار میدهند که «سوءتغذیه پنهان» در حال گسترش است؛ همان چیزی که معمولاً در آمار رسمی دیده نمیشود، اما در چهره و زندگی مردم قابل لمس است.
از سوی دیگر، هزینه مسکن و اجارهخانه همچون موجی سهمگین، بخش عمده درآمد خانوادهها را میبلعد. در برخی شهرها اجارهها تا ۷۰ درصد افزایش یافته و مستأجران ناچار شدهاند یا به محلههای دورافتادهتر مهاجرت کنند یا خانههایی کوچکتر و کمتر از حد استاندارد بگیرند. افزایش قیمت دلار، طلا و سکه نیز نهتنها بازار را بیثبات کرده، بلکه انتظار تورمی را تقویت کرده و همین انتظار خود به افزایش قیمتها دامن زده است.
این وضعیت کاملاً در تضاد با وعدههای پزشکیان درباره «تقویت قدرت خرید مردم» است. حداقل حقوق کارگران در برابر تورم بهشدت عقب افتاده و کارشناسان میگویند که قدرت خرید طبقه کارگر به کمترین میزان ۲۰ سال اخیر رسیده است. مصرف سرانه گوشت، لبنیات و میوه، سه ستون اصلی سلامت تغذیه، روند نزولی شدید را نشان میدهد. این یعنی مردم نهتنها ثروتمندتر نشدهاند، بلکه در حال فقیرتر شدن هستند. چیزی که قرار بود اصلاح شود، اکنون به شکلی عمیقتر مشکلساز شده است.
حال مردم میپرسند: کجاست آن وعدههایی که داده بودید؟ آن وعدههایی که قرار بود سفرهها را بزرگتر کند، تورم را مهار کند، ارز را تثبیت کند و شرایط اقتصادی را قابلتحملتر سازد؟ امروز مردم با کمرهای خمشده زیر بار گرانی، با سبد غذایی کوچکتر، با حقوقی که کفاف نیمماه را هم نمیدهد و با امیدی که هر روز کمرنگتر میشود، منتظر پاسخ صریح و شفاف دولت هستند.
اگر پزشکیان تورم را «بزرگترین رنج مردم» میدانست، امروز این رنج بزرگتر از هر زمان دیگری شده است. اگر او گفته بود «مردم باید بتوانند نان و گوشت بخرند»، امروز خرید همین اقلام برای بسیاری تبدیل به آرزو شده است. این تضاد دردناک میان وعده و واقعیت، بزرگترین چالش دولت و مهمترین مطالبه مردم است؛ مطالبهای که دیگر با شعار آرام نمیگیرد و تنها با اقدام واقعی میتواند التیام یابد.
در واقع ثبات اقتصادی مهمترین وعده پزشکیان بود، ولی امروز یکی از ضعیفترین خروجیهای دولت اوست.پزشکیان خود را «مرد صادق سیاست ایران» معرفی میکرد و میگفت:«من اهل شعار نیستم.»«هرچه بگویم، انجام میدهم.» اما امروز کمتر حوزهای باقی مانده که از وعدههای او با عملکردش فاصله نداشته باشد.
از «اینترنت آزاد» تا محدودیتهای گستردهتر
یکی از برجستهترین بخشهای شعارهای انتخاباتی مسعود پزشکیان، وعده صریح او درباره اینترنت بود. او بارها گفته بود: «فیلتر راه حل نیست؛ باید مدیریت کنیم نه محدود.»، «اقتصاد دیجیتال را نمیشود با فیلتر اداره کرد.»، «کسبوکار میلیونها جوان به اینترنت وابسته است.» او در چند همایش انتخاباتی اعلام کرده بود که اگر رئیسجمهور شود، برای «اینترنت آزاد» و رفع فیلتر پلتفرمهای پایه جهانی «تصمیم قطعی» میگیرد. همین وعده باعث شد بخش بزرگی از جوانان، کسبوکارهای اینترنتی و فعالان حوزه فناوری اطلاعات نسبت به او احساس نزدیکی و امید کنند؛ اما اکنون، پس از گذشت ماهها از آغاز دولت او، واقعیت به شکلی دیگر در برابر مردم قرار دارد.
دولت در چند نشست رسمی بهطور شفاف اعلام کرده که «رفع فیلتر فعلاً در دستور کار نیست.» این در حالی است که پزشکیان پیش از انتخابات، رفع فیلتر را یکی از محورهای اصلی برنامه خود معرفی میکرد. اکنون او بهجای پافشاری بر وعده انتخاباتیاش، تنها گفته است: «ساختار پیچیده است و دست من نیست.» جملهای که برای بسیاری از رأیدهندگان قابل قبول نیست؛ زیرا کسی که برای یک وعده رأی میگیرد، نمیتواند پس از بهقدرت رسیدن بگوید «اختیار نداشتم.»
اخیرا نیز در شاهکاری دیگر از مسعود پزشکیان و البته پس از آنکه مشخص شد سخنگو و سایر اعضای کابینه و معاونین و مدیران کل و حتی برخی از نویسندگان موافق با عناوینی همچون خبرنگار از سیم کارت اصطلاحا سفید بهره می برند، در نشستی که به مناسبت روز دانشجو برگزار شده بود رئیس جمهور اعلام کرد دستور داده سیم کارت های سفید را نیز سیاه کنند تا آن دسته از کسانی که تا کنون از اینترنت بدون فیلتر استفاده می کردند نیز همچون مردم عادی با مشکلات اینترنت مواجه شوند؛ اما این در حالی است که قرار بود سیم کارت های سیاه، همگی سفید شوند؛ بدین معنا که اینترنت بدون فیلتر برای همه در دسترس قرار گیرد؛ در حالی که به نظر می رسد این سیاه کاری فقط در وعده انتخاباتی رفع فیلترینگ نبوده و در سایر موارد نیز سیاه کاری در وعده های انتخاباتی پزشکیان همچنان رخ نمایی می کند.
شکاف میان «آنچه گفته شد» و «آنچه انجام شد»
در مجموع؛ آنچه از دل وعدهها، سخنان انتخاباتی، رفتار سیاسی و عملکرد اجرایی دولت مسعود پزشکیان بیرون میآید، یک تصویر روشن و البته تلخ خود را نشان میدهد: شکاف عمیق میان «آنچه گفته شد» و «آنچه انجام شد». این شکاف نه یک اختلاف کوچک، بلکه شکافی ساختاری، گسترده و تعیینکننده است؛ شکافی که امروز بسیاری از مردم آن را در زندگی روزمره، در سفره کوچکشده، در اینترنت محدودتر، در قیمتهای افسارگسیخته، در بیثباتی اقتصادی و در کاهش اعتماد اجتماعی لمس میکنند.
جمعبندی این وضعیت یک پیام روشن دارد: پزشکیان با شعار صداقت آمد، اما امروز در معرض سنگینترین اتهام سیاسی یعنی «ناتوانی در عمل به وعدهها» قرار گرفته است. آنچه امروز در ذهن افکار عمومی شکل گرفته، تنها نارضایتی اقتصادی نیست؛ بلکه نوعی «سرخوردگی سیاسی» است، احساس اینکه حتی سیاستمداری که با پرچم شفافیت و اخلاق آمد نیز نتوانست خلاف مسیر گذشته حرکت کند.
اکنون پرسش اصلی جامعه نه درباره آمار و ارقام، بلکه درباره «اعتماد» است. اعتماد گمشدهای که با هیچ سخنرانی و هیچ توجیهی بازنمیگردد، مگر با عملکرد واقعی، صریح، شجاعانه و هماهنگ با وعدهها. دولت پزشکیان اگر بخواهد از این نقطه بحرانی عبور کند، باید بداند که مردم بیش از هر زمان دیگری منتظر یک تغییر واقعی هستند نه در کلمات، بلکه در عمل.
ارسال دیدگاه