گذری بر روستاهای قزوین؛
«آتش انبار» روستایی با تاریخ پیش از اسلام
میگویند بنای روستای آتش انبار خرمدشت تاکستان، پس از اسلام بر روی تپه سوخته زرتشتی و آتش پرستان نهاده شده، از آنجا که این مکان آتشکده بوده نام آتش انبار از آنجا ریشه گرفته است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «صبح قزوین»، به روایت محمد مهدی توکل؛ روستای آتش انبار در بخش خرمدشت در شهرستان تاکستان و در ۱۰۰کیلومتری قزوین، بیش از ۱۰۰ نفر جمعیت دارد، مردم آن ترک زبان و فعالیت اصلیشان در زمینه زراعت، دامداری و باغداری است.
به گفته اهالی این روستا چون چند سال به برکت آبهای روان چشمههایش سرسبز است و چند سال خشکسالی دارد به آن آتش انبار میگویند.
و یا اینکه در غرب روستا فعلی روستای بازمانده از پیش از اسلام وجود داشته است که به آن «حمام یری» میگفتند، به ادعای آنها مردم این روستا در روی تپه سوخته زرتشتی و آتش پرست بودند، از این رو آنجا آتشکده بوده و نام آتش انبار از آنجا ریشه گرفته است .
در دانشنامه نوشته شده است که تپه آتش انبار مربوط به دورانهای تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان تاکستان، روستای آتش انبار واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۳۱۶۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

از قورمه اِشکنه تا آبگوشت
اهالی روستاها غذاهای محلی را از گذشته تاکنون بر سر سفره میگذارند، طرز تهیه این غذاها در بیشتر روستاها شبیه هم است اگرچه شاید تفاوتی اندک داشته باشند.
در سفرم به روستای آتش انبار با غذای قورمه اِشکنه آشنا شدم، به گفته یکی از زنان کدبانوی روستا در قدیم، گوشت گوسفند را قطعه قطعه میکردند و بعد از پختن، استخوان را از گوشت جدا کرده مقداری در روغن سرخ میکردند و سپس دُنبه گوسفند را روی آن ریخته و در پوست تمیز شده برای مدتی طولانی در محلی خنک آویزان کرده و نگهداری میکردند .
برای خوش طعم شدن آن زرد چوبه و نمک زیادی به گوشتها میزدند.
در کنار این غذا، پختن و خوردن آبگوشت با گوشت تازه گوسفندی و سبزیهای معطر کوهی در روستا لذت دیگری دارد.

تراکتور زمین، بذر باران
حرکت آرام، صدای زیاد و بالا و پایین شدنهای شدید، همه مربوط به تراکتوری است که از صبح تا شب در زمین زراعی از این سو به آن سو میرود تا در هوای سرد بذر گندم را ردیفی در شیارهای ایجاد شده بنشاند .
برزگر ما که فامیلش هم برزگر است امسال با توصیه مهندسان کشاورزی جهت مقابله با کم آبی بذر باران را انتخاب کرده است .
البته او چشم به آسمان دارد تا خدا باران را بعد از اتمام عملیات بذرپاشی بفرستد و زمین را سیراب کند.
برزگر قصه ما میگوید: «قربانت بروم خدا، همه چشم به تو دارند، یکی میگوید ببار، دیگری میگوید نبار، خدا مانده به حرف چه کسی گوش کند، ولی تو ببار.»
در روستای آتش انبار حدود ۵۰۰ هکتار زمین زراعی وجود دارد که عمدهترین محصول آن گندم و جو است.
آقای برزگر قبلا ارقام دیگری از بذر گندم را استفاده میکرده و امیدوار است با این بذر که نام باران را با خود دارد، محصولش همچون باران سرشار از نعمت برکت باشد.

آیینی بازمانده از پدران
داربستها را در کنار دیوار بسته بودند، استاد بنا زیر سقف ایوان مشغول کار بود، یکی دیگر در حیاط مصالح ساختمانی را آماده میکرد تا کار بازسازی و تعمیر خانه سریعتر انجام شود.
صاحبخانه هم نظارت کامل داشت تا همه چیز مرتب پیش برود.
آقای کرمی من را به داخل خانه دعوت کرد، وقتی دلیل این عملیات بهسازی را پرسیدم گفت: به زودی عازم سفر حج است.
یکی دیگر از اهالی گفت: ما در روستای آتش انبار آیینی که از پدران مان بجایی مانده داریم که هر وقت کسی سفر زیارتی مکه میرود، علاوه بر تمیز کردن خانه بر سر در منزلش نیز کتیبهای شامل یکی از آیات قرآن نصب میکند و اطراف آن را با گِل سفید و یا سیمان میپوشاند تا مشخص شود صاحب این خانه سفر زیارتی رفته است.
اهالی روستا معتقدند همانگونه که سفر زیارتی باعث پاک شدن روح و روان میشود تمیز شدن خانه نیز برای پذیرایی از میهمانان لازم است.پ

دامداری در روستا
سگ نگهبان از زمان ورود من با سر و صدای زیاد وظیفه کنترلی خودش را به نمایش گذاشت، نقش این حیوان در زمستان سرد و حمله گرگها بسیار حیاتی است، صاحب گله در چوبی را باز کرد و وارد طویله ای شد که علیرغم وجود لامپ روشنایی باز هم تاریک بود.
تعدادی از گوسفندان در این مکان نگهداری میشوند و بقیه را از اول صبح چوپان به صحرا برای چرا برده است.
در این در روستا تعداد ۶۰۰ راس دام سبک و۶راس دام سنگین وجود دارد، اهالی روستا هر کدام با تعداد اندکی کار دامداری را شروع کردند که برای خرید تراکتور و یا تامین مخارج زندگی در طی سال آنها را فروختند.
آذوقه دامها شامل: کاه و یونجه و کنسانتره و جو است که بخشی را خودشان تامین میکنند و مابقی را از مناطق دیگر خریداری میکنند.
از نگاه دامدار روستا بهترین لحظهها برای او تولد برهها و دوشیدن شیر از گوسفندان است.

شنیدم با صفایی آتش انبار
برای معرفی بیشتر روستا بهترین شیوه همانا خواندن شعری زیبا بود که تمام ویژگیهای روستا را بیان کند.
در کنار ذکر توانمندیهای روستای آتش انبار آقای کرمی یکی از اهالی روستا در لابهلای ابیات شعر به مشکلات و نیازهای روستا از گذشته روستا و شرایط زندگی مردم وهمچنین وجود قنات ها در این روستا صحبت کرد.

از روستایی خلاق تا روستایی نویسنده
دو برادر روستایی هر دو هنرمند هستند، یکی با خلاقیت ذاتی و کمترین امکانات و ابزاری که در اختیار دارد، یا دسته بیلش را تعمیر میکند و یا اینکه با چوب و آهن میز تلویزیون برای خودش میسازد، آقای کرمی در کنار همه این فعالیتها این روزها پرستار همسرش نیز هست.
قدم زنان به خانه برادری دیگر رفتم. وارد خانه شدم اتاقهای متعدی در کنار حیاط بود.
به گفته آقای کرمی این خانه متعلق به ارباب روستا سالارخان بوده که الان او در این مکان ساکن شده است، تعدادی از اتاقها به همان شکل قبلی باقی مانده است.
این روستایی با انگیزه با نوشتن کتابی تحت عنوان تاریخچه آتش انبارتلاش کرده است ضمن تعریف حد و حدود روستا، تک تک وسایل و ادوات کشاورزی قدیمی و نوع کاربرد آنها را توضیح دهد که برای خودش اطلسی به حساب میآید.

روستایی هنرمند
یک تخته بزرگ ، چند عدد چوب کوچک، مقداری سیم فلزی، تعدادی سنگ ریزه و چند قطعه دیگر کافی بود تا در اختیار هنرمند روستایی قرار گیرد تا او یک تابلوی زیبایی را خلق کند.
در این تابلوی نصب شده روی دیوار آقای علیپور هر آنچه که از طبیعت، زندگی، وسایل کار و خانههای روستای خود را در خاطر داشته است به شکلی قشنگ و در قطعی کوچک کنار هم گذاشته است.
این سبک زندگی و ساختار خانهها در روستای آتش انبار در قدیم بسیار وجود داشته است .
این هنرمند با ساختن در و پنجرههای چوبی،همچنین محل آب انبار، زاغه گوسفندان و تنور برای پختن نان محلی که همه در قسمت پایین واقع شدند، در بالای این ماکت علاوه بر پله، چند اتاق برای سکونت افراد و به ویژه میهمانان نیز درست کرده است.

باغهای زنده با آب اندک قنات
غازها با دیدن آب استخر فرصت را غنیمت دانسته و تنی به آب زدند، نور آفتاب در هنگام بعد ازظهر زمستانی لابهلای شاخ و برگهای درختان میتابید و خش خش برگها زیر پای من در وقت قدم زدن در باغ، موسیقی قشنگی را به گوش میرساند.
اما روستائیان از کمبود آب و خشک شدن درختانشان ناراحت بودند! به گفته آنها ۱۵ سال پیش استخری با همیاری مردم و توسط جهاد کشاورزی احداث شده است که زنده بودن باغها به برکت وجود آب اندک قنات است که در این استخر ذخیره میشود .
در روستای آتش انبار حدود ۵۰ هکتار باغ وجود دارد که عمده محصولات آن انگور، گردو، بادام و دیگر میوههاست.
در کنار استخر درخت تنومندی همچنان پایدار مانده است، به گفته یکی از قدیمیهای روستا، این اولین درخت روستای آتش انبار است که کاشته شده است و قدمتی بیش از ۲۰۰ سال دارد.

نجات زمین با چند بیت شعر
افرادی که در ذات خود هنری و توانمندی خاصی دارند، در سر بزنگاهها این قدرت را دارند که با به کارگیری درست و دقیق کلمات و همچنین استفاده از هنر خود ضمن به وجد آوردن افراد، زمینه نجات انسانها، امکانات و اموال خودشان را داشته باشند.
به مصداق این شعر : تو نیکی می کــن و در دجلــه انـداز/ کــه ایــزد در بیــابــانت دهــد بـاز
در روستای آتش انبار پای صحبتهای روستایی شاعری نشستم که داستان نجات و آزادسازی زمین کشاورزیاش را که سالها در آن کشت و کار میکرده را برایم تعریف کرد.
به گفته آقای کرمی روزی شکایتی را مبنی بر تخریب منابع طبیعی از دادگاه دریافت میکند، بعد از بررسی متوجه میشود که مربوط به زمینی زراعی است که سالها در آن کشت میکرده است.
بعد از گفتگوهای زیاد و ارائه اسناد مالکیت وعدم دستیابی به نتیجه! روزی در اداره منابع طبیعی شاهد صحبت دو نفر از مسئولانی میشود که در باره شاعری در کرج حرف میزنند.
آنها با خود میگفتند: یادت هست آن فرد چه شعری درباره طبیعت سروده بود؟ ما در استان قزوین چنین شاعری نداریم!؟
آقای کرمی که این حرفها را میشنود خطاب به آن دو نفر میگوید: اگر قول دهید که شکایت خود را نسبت به زمین زراعی من پس بگیرید شعری را آماده میکنم، آنها قبول میکنند.
این شاعر روستایی میگوید: بعد از چندین ساعت شعری در باره طبیعت و حفظ منابع طبیعی و نقش این سرمایه ملی برای آنها سرودم و خواندم که گفتند: این بهتر از شعری بود که در کرج شنیدیم و آنها به قولشان عمل کردند و همین چند بیت شعر باعث نجات زمین زراعی من شد...
سلام از صفر تا صد این حرفها کامل دورغ بوده و هیج سند وجود ندار این چند نفر هم اندک حرفی زدن فقط خود شورا و فامیل بودن وگرنه هیج سندی بر نام روستا یا آتش پرست بودن این دهات وجود ندار همه افراد این دهات بیشتر از ۱۵۰ نیست ساکن هستن و نمیتوان گفت حرف اینا سند باشد فقط میتوان به عنوان داستان قبول کرد
ارسال دیدگاه